۱۳۸۹ شهریور ۱۴, یکشنبه

محمد 54 ساله وعایشه 8 ساله در شب زفاف






محمد حشرش بدجوری بالا زده بود. چند سالی بود که این جوری نشده بود . ابوبکر بعد از جنگ از ترس محمد دخترش را آورد داد دست محمد .
محمد  در سن 54 سالگی بود و توقع می رفت قدرت جنسی اش کاهش یافته است ولی همه اشتباه می کردند مال راهزنی   خوب به محمد ساخته بود و برای همین تونست عایشه زن سومش ر ا که در مکه خواستگاری کرده بود را بعد از دو سال در مدینه در سن 8 سالگی تحویل بگیرد . 
شب هنگام بعد از رفتن اقوام عایشه و فامیل  محمد نتوانست خودش را کنترل کند و دست عایشه را که عروسک کوچکی در دست داشت کشید وبه سمت اتاقش برد . عایشه که همه چیز را بازی می دید متوجه نبود چه بلایی سرش می آید . مادرش گفته بود از امروز باید به خانه محمد برود ولی نمی دانست قرار است برای دفع شهوت رسول الله مورد سو استفاده قرار بگیرد . 
رسول الله دست عایشه را در حالی می کشید که الت تناسلی اش راست شده بود و عایشه ابتدا مقاومت کرد ولی زورش به محمد نرسید و کشان کشان وارد اتاق شد محمد سریع عایشه را به زمین زد و .....