ماجراهی محمد و خدیجه این قسمت ابوطالب از شر علی راحت می شود . ایا علی سربار ابوطالب بود .
محمد زندگی خوبی در رفاه باخدیجه می گذراند . ابوطالب که درپی عیاشی وضع مالی اش بد شده بود و از خرج روزانه عیال وبچه هایش مانده بود . طبق رسوم اعراب بادیه نشین به علت وفور فرزند چند تن از پسران خود را به اقوام فامیل می سپردند تا از هزینه ها خلاص شوند . ابوطالب که خودش خدیجه را به محمد معرفی کرده بود و عقد را جاری کرده بوداز وضعیت مالی محمد بسیار خوشحال بود.
ابوطالب از بین پسرانش از علی که ملقب به علی بونه گیر بود را برمحمد عرضه کرد تا در خانه مچمد زیست کند و از شر علی خلاص شود .
ابوطالب به محمد گفت :
« محمد جان حالا که وضع مالی ات خوب شده است . یکی از پسرانم را نزدت می فرستم تا در خانه ات مشغول باشد . »
محمد که خودش در خانه ابوطالب بزرگ شده بود و مدیون ابوطالب بود سریع قبول کرد و گفت :
« جعفر را بفرست بیاد خونه ام »
ابوطالب گفت :
« جعفر بزرگ شده بده بیاد خونه شما زشته ....»
محمد گفت : « خب عقیل را بفرست »
ابوطالب گفت :
« عقیل چشماش مشکل داره و باعث دردسرتون میشه »
محمد گفت :
« لابد می خوای علی را بفرستی »
ابوطالب گفت :
« اگر علی را نزد خود نگه بداری ممنون می شوم . بت الله نگهدارت باشه . به عزی و لات قسم که نزد تو دست از اخلاقش بر می دارد . »
محمد گفت :
« چی کار کنم باشه علی را بفرست بیاد»
اینگونه شد که علی از سنین کودکی در منزل محمد بن عبد الله رشد ونمو کرد و ابوطالب از شر علی راحت شد.