سفرنامه زیارتنامه اهریمن
هرکاری کردم , زیارت گور اهریمن خمینی را بپیچونم , فایده نداشت .
- ( خواهران دراین مینی بوس وبرادران در مینی بوس سبز ه و اولی )
در صندلی اخر مینی بوس کنار چند تا از مرتدان شرکت نشسته بودم و مدام لعن و نفرین به جانی اهریمن خمینی جانی می فرستادیم . در صندلی کنار راننده , یکی از کارمندان حراست نشسته بود و مشغول دم دادن برای صلوات برای روح پرفتوح اهریمن خمینی بود ولی انگار صدای جز دهن نامبارک خودش و دو سه نفر دستمال بدست در نمی امد .
وقتی اتوبوس به اتوبان بهشت زهرا رسید یاد خدعه های ننگین اهریمن خمینی گجستک افتادم :« اب و برق را مجانی می کنیم , اتوبوس را مجانی می کنیم , شما را به مقان انسانیت می رسانیم , معنویت را .... »
گنبد طلایی اهریمن از ابتدای اتوبان پیدا بود .لعنتش باشه , سید هندی یه لاقبا که افتخارشون این بود که مردک توحسینه کاه گلی جماران خبر مرگش زندگی می کرده بعد از بیست ویک سال که به درک رفته , هنوز دارند خشت خشت طلا تو گورش می کنند . قبرستون بهشت زهرا را واقعا اباد کرد . نور به قبر محمد رضا شاه بتابه , رفت و ندید این جرثومه اهریمن خمینی گجستک چه جوری قبرستونها را اباد کرد .
کارمند حراست که به خواب رفته بود تا چشم خمارش به گنبد اهریمن سید روح الله افتاد باز طلب گدایی صلوات برای گورش کرد .ول کن نبود تا لحظه پیاده شدن , صلوات برای عمه اهریمن , صلوات برای بچه گور به گور شده اهریمن , صلوات برای سید علیل , صلوات برای کسانی که اهریمن خمینی در طول هشت سال جنگ بی ثمرش کشته بود . صلوات ... صلوات
یاد دوران مدرسه اقتادم که مثل الان به صورت اجباری سوار اتوبوس می شدیم و درس و مشق را تعطیل می کردند و از صبح زود می رفتیم سر قبر خمینی خدعه گر , با این تفاوت بیابون دیروز بهشت زهرای تبدیل شده به صدهها ساختمان و بارگاه و هنوز هم مشغول ساخت وساز بودند وحسابی گنبد و مناره های گور اهریمن سید روح الله را طلایی کرده بودند . چند تا حرم نحس برای الاغهای دیگر درحال ساخت بود. هر ننه مرده اویزونی که یه سنگ روی قبرش بود براش بارگاه و حرم ساخته بودند .
بعد از پیاده شدن چند نفری هم که در راه بودند مشغول لعن و نفرین اهریمن سید روح الله بودند . با این همه خرج میلیارد دلاری برای گور به گور شده اهریمت سید روح الله گورش خیلی خلوت بود به جز زایرین اجباری شرکت , چهار پنج تا افغانی تو محوطه بودند . سه چهار تا پیر زن چادری که احتمالا مادر کشته های جنگ اهریمن خمینی با اهریمن حسین عراقی بودند که بعد از زیارت قبر پسرشون یه سری هم به گور اهریمنی زدند که باعث کشته شدن فرزندشون شده بود .
به هنگام ورود به گور اهریمن سید روح الله تدابیر امنیتی برقرار بود و مشغول وارسی بودند .داخل حرم هم به جز اجباری ها شرکت کسی نبود . ترجیح دادم به جای دیدن ضریح نکبتار اهریمن خیمنی در محوطه بمانم و جور دیگری اهریمن را زیارت کنم و به سرویس بهداشتی wc رفتم و ناگهان در سیفون تمثالی از اهریمن خمینی دیدم . عجیب بود مجسمه ای از اهریمن خمینی ساخته بودم . البته فقط تونستم عمامه سید روح الله خمینی را بسازم و پس چند دعا برای روح پرفتوحش , سیفون را روی ایشان کشیدم .
معجزه ای شکل گرفته بود و اینجوری شد که اهریمن خمینی را در سرویس بهداشتی ایشان زیارت کردم و با ارمانهای این بزرگوار با ساختن عمامه اش در کنار گورش تجدید بیعت کردم و چه ارزوی از این بزرگتر که اهریمن خمینی را در کنار قبرشان ببینی و با ایشان تجدید بیعت کنی . بالفور زیارت خمینی را به پایان رساندم و دستهایم را شستم و با ارسال پیامکی به سرپرست از بهشت زهرا خارج شدم و با مترو به تهران برگشتم .
لذا برای اینکه رنج سفر متحمل نشوید هرگاه به wc میروید به ملاقات خمینی بروید و با ساخت عمامه ایشان یادی از این بزرگوار بکنید
در اینجا سفرنامه اهریمن خمینی به پایان رسید .