پدر بهره خوبی گرفته بود . معصومه در آگهی روزنامه تور ویژه ای دید با این عنوان سواحل زیبای انتالیا به همراه جشنواره موسیقی ... دل تو دلش نبود . پاشو تو یک کفش کرده بود و می گفت : « الا و به الا باید بریم ترکیه » برادرش عشق دبی داشت ولی با پا فشاری دختر این بار تصمیم گرفتند به ترکیه بروند .
کمی پیشتر حمید خبرنگار یکی از خبرگزاری های دولتی که در حوادث انتخابات خرداد سال 1388 شاهد سرکوب و کشتار مردم بی دفاع بود که به نتیجه انتخابات اعتراض کرده بودند. اعتراض به اینکه چرا اخبار این رویداد در روزنامه وارونه منعکس می شود با اخراجش برابر شد . چندین بار تهدید شد . عرصه بر حمید تنگ شده بود . برای همکارش که عکاس خبرگزاری بود علاوه بر اینکه اخراج شده بود حکم دادگاه صادر شده بود . قبل از انکه حکم جلبش صادر شود از ایران گریخت و به ترکیه پناهنده شد .
شانس اورده بود که ازدواج نکرده بود ولی پدر و مادر ش در تهران بودند و چشم به راه حمید بودند ولی انها هم راضی شدند به جای اینکه پسرشان در سلول زندان باشد در ترکیه در تبعید زندگی کند .
حمید در ترکیه انتظار می کشید تا بتواند از کشوری پناهندگی بگیرد. شغلش را درایران از دست داده بود و منبع درامدی نداشت پولهایش رو به اتمام بود . ترکیه اجازه کارکردن به پناهندگان را نمی داد . شرایط سختی داشت . به هر زحمتی بود در رستورانی به صورت پاره وقت مشغول به کار شد تا حداقل بتواند خرج اتاقش را دربیارد . با دوتن از دوستانش در شرایط بدی زندگی می کردند به امید روزیکه ایران از جور مستبدان رها شود .
معصومه به همراه خانواده اش که غرق در شادی و لذت بودند و به سواحل ترکیه و مراکز خرید مراجعه می کردند .با اینکه خود را جز سبز ها معرفی می کرد اصلا در ذهنش نمی گنجید ممکن است بیش از 4000 خبرنگار و فعال سیاسی و حقوق بشری ایران سال گذشته از ایران تبعید شده اند . چه برسد به اینکه خبرنگاران و تبعیدیان نیاز به کمک دارند . پدرش هنوز به فکر معامله و احتکار بود . معصومه عکسهایی با مچ بند سبز گرفت و می خواست به دوستانش نشان داد که در ترکیه همچنان سبز بوده است .
در روز پایانی در رستوران حمید غذا را برای خانواده معصومه سرو کرد .
پدرش گفت :« این از ایرانیهایی که از ایران امده پناهندگی بگیره و مفت بخوره و بخوابه . از اینها زیادن هر سال به بهانه ای دورغی میان اینجا و لنگر می اندازند . »
معصومه سعی می کرد از میز غذا خوری عکسی با مچ بند سبز خودش بگیرد .
زمانیکه حمید از کادر خارج شد عکسی با مچ بند سبز از خانواده معصومه گرفته شد .
-------------------
به امید بازگشت دوست خبرنگارم از ترکیه به ایران