داستان خانواده دکتر سید نقی
خانواده دکترسید نقی زندگی خوبی در ایران دارند. دکتر نقی پژشک حاذق و بسیجی ولایتمداری است که سر آرمانهای امام راحل ایستاده است و بدون دریافت پول بیماران را درمان می کند ولایتمداری دکتر نقی شهره افاق است. دکتر نقی بعد از دریافت حکمی از وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران همراه با خانوداه اش با کشتی به استرالیا اعزام می شود تا در بخش پزشکی سفارت جمهوری اسلامی در کانبرا پایتخت استرالیا مشغول به کار شود. در میانه سفر کشتی دچار حادثه می شود و سایر مسافران کشتی کشته می شوند به جز خانواده دکتر نقی که در ارامش مثال زدنی در حال تسبیح و دعا بودند و توسط فرشتگان از مرگ نجات پیدا می کنند. خانواده دکتر نقی ببا قایق شکسته ای خودشان را با هدایت امام زمان به یک جزیره می رسانند و در جزیره غیر مسکونی گرفتار می شوند. دکتر نقی با مهارت خودشان قبله را شناسایی می کنند و نماز جماعت را در اول وقت در جزیره به جا می اوردند. در ماه محرم برای امام حسین عزاداری و سینه زنی در جزیره متروکه به راه می اندازد. دکتر نقی از خانوده اش می خواهد شئونات اسلامی را در جزیره متروکه رعایت کنند و برای همین ( کلثوم ) همسر و ( زینب ) دخترش همواره در جزیره چادر بر سر دارند و با حجاب هستند و غلام عباس ( پسر دکتر نقی ) نیز به محرمات احترام می گذارد. دکتر نقی خوردن گوشت حیوانات حرام گوشت را اکیدا منع می کند و اجازه نمی دهد غذای حرام خورده شود. در ماه رمضان هم روزه می گیرند و در عید قربان هم به جای گوسفند یک کانگورو قربانی می کند . دکتر نقی همواره برای حل مشکلات رساله امام خامنه ای در دست دارد. دکتر نقی با رساله حضرت اقا خانواده اش را به اسلام نزدیکتر می کند و در پایان سریال هم بومیان آدم خوار جزیره را مسلمان شیعه می کند.