۱۳۹۰ مرداد ۲۲, شنبه

رمضان امد و عرعر سحرگاهی موذن افزون گشت


جمعیت خران صبر پیشه کردند چند ماه  تا ماه هلال شد ,
 رمضان از پی شعبان درامد . از بهر این ماه  ریا و گناه رهسپار گشت به اندرون . کیست که نداند رمضان چیست , ماهیست به سیاهی کون ماهی , دردیست به بزرگی اورست , هر سحر در این ماه شد صدای  نکیر الاصوات مزاحم خواب  ؛ رمضان امد و عرعر سحرگاهی موذن افزون گشت  . خر امد و صدای عرعر اورد . ای بر پدرت لعنت موذن که نیمه شب خواب را حرام می کنی . مردک  مگر ازار داری  ,  تو را از بهر مردم ازاری در نیمه شب چه سود ,  مگر در ماتحتت آتش برافروختند که سحرگاهان عربده سر می دهی . مرده شور خودت و پیغمبرت را بردند , شاشیدم در سحری ات  .  نجاست سگ بر افطارت ,  که اگر فردا بازهم مرا از خواب سحرگاهی بیدار کنی  !