۱۳۹۰ شهریور ۵, شنبه

چـــرا فـــریـــاد می زنــــم : الــــــلـــــه اصـــــــــــغـــــــــــــر


 برای اینکه 1400 ساله به اسم الله هر جنایتی مباح است . 
 برای اینکه 1400 ساله الله باعث بدبختی ایرانی شده است . 
 برای اینکه 1400 ساله به اسم الله هر تجاوزی حلال است . 
 برای اینکه 1400 ساله مسلمانان در عقب ماندگی به سر می برند.
 برای اینکه 1400 ساله در قران الله کافر را نجس می شمارد .
 برای اینکه 1400 ساله الله نتوانسته است یک سرما خوردگی را شفا دهد .
 برای اینکه 1400 ساله به اسم الله هر خرافه ای مقدس شده است . 
 برای اینکه 1400 ساله اندیشه ایرانی بودن به اسم الله سرکوب شده است.
برای اینکه 1400 ساله زنان به اسم الله را در چادر و برقع زنده به گور کرده اند .
 برای اینکه 1400 ساله الله پرستان سر هر انسانی را  که می برند می گویند یا الله .
 برای اینکه 1400 ساله االله قرانش را با مغلطه و سفسطه  نوشته است .
 برای اینکه 1400 ساله به دورغ می گویند الله اکبر در حالیکه الله اصغر است .
 نتیجه  اینکه  1400 ساله الله اصغر بوده است .

 نوشته داریوش آریایی

۱۳۹۰ مرداد ۲۵, سه‌شنبه

داستان سکسی سیدعلی خامنه ای با خجسته خانم چادری


این نوشته برای  ادمهای زیر  18 سال مناسب نیست . لطفا این نوشته را در سایت دیگری منتشر نکنید
 
  ساعت 15 روز  15 خرداد  - داخلی بیت  
 
 سید علی خسته و کوفته از مرقد امام راحل به بیت مراجعه کرد.  یکی از زنها که در صف سوم نشسته بود  دل سید علی را برده بود محافظ ها فرصت ندادند  با دختر جوان بسیجی دیدار کند. سید علی در اندرکف دختر بسیجی به اتاق وارد شد . خجسته از صبح که بیدار شده بود شهوتش بالا زده بود . سید علی هم از صبح زود رفته بود مرقد امام برای سخنرانی سالگرد مرگ سید روح الله خمینی  . خجسته در نبود سید علی هرچی با پاسداراهای محافظ بیت عشق بازی کرده بود ارضا نمی شد . سید علی با اینکه متوجه خیانت خجسته بود ولی به روی خودش نمی اورد . 
خجسته در مطبخ بیت مشغول بازی با پاسداریکم  اشپز مخصوص سید علی بود که خبر دادند حضرت اقا امده . خجسته چادرش را روی سرش انداخت و به سمت اتاق حضرت  اقا رفت . در راه باز کرد که سید علی پرید  خجسته را با یک دست بغل کرد و فشار داد . خجسته هم که منتظر بود خودش را بر سید علی عرضه کرد .هر دو شهوت زده بودند .
سید علی چادر را با دست سالمش  محکم دور بدن خجسته پیچید و گفت  « جنده خانم با این چادر چقدر سکسی شده ی ورپریده شلیته » 
خجسته هم سعی می کرد دست را از زیر چادر دربیاره گفت : «  خــ.ره چیه میخوای چادر را جر بدی یا منو ..»
 سید علی خجسته را حسابی چادر پیچ کرد و روی زمین انداخت .و روی خجسته افتاد .خجسته دستش را از چادر بیرون اورد و سخت  سید علی را در اغوش گرفت . سید علی  گفت یکم تنوع هم خوبه . چادر خجسته را روی خودش کشید و گفت : «کلاغ سیاه همچین جرواجرت کنم که تا روز قیامت یادت بمونه »  خجسته گفت : «  هسته خرما را میگی » 
 بعد از کمی فشار دادن همدیگه ,خجسته  قباده سید علی را دراورد وسید علی با یک دستش سعی می کرد دامن خجسته را پایین بکشه . هر دو تقریبا اماده شده بودند تا عملیات 15 خرداد خونین را به یاد 25 خرداد 1342 اغاز کنند . سید علی گفت « سید هندی  کجایی 15 خردادت به گاه رفت » خجسته گفت : « خـــ.ره چرا شل شدی »  در همین لحظه  خجسته هم یه دفعه شوکه شد » خود خمینی بود . نزدیکتر شد و گفت : « مرتیکه مزخرف من اینجا هستم بلند شو تا یادت بدم چه جوری 15 خرداد خونین شد... »
 ---------
 سید علی وحشت زده از خواب بعد ظهر روز تعطیل 15 خرداد  بیدار شد و به خجسته که داشت عبای سید علی را که وصله می زد گفت : « ضعیفه با امام روهم ریختی برو چادرت را سر کن » خجسته چادرش را از روی طاقچه برداشت و متعجبانه  سرش کرد . سید علی گفت : « کلاغ سیاه  بیا اینجا » خجسته نزدیکتر رفت که یه دفعه سید علی خجسته را با دست سالمش به سمت خودش کشید و فریاد زد: ـ« قیام پانزده  خرداد خونین »

 طنز / یک داستان سکسی



۱۳۹۰ مرداد ۲۲, شنبه

رمضان امد و عرعر سحرگاهی موذن افزون گشت


جمعیت خران صبر پیشه کردند چند ماه  تا ماه هلال شد ,
 رمضان از پی شعبان درامد . از بهر این ماه  ریا و گناه رهسپار گشت به اندرون . کیست که نداند رمضان چیست , ماهیست به سیاهی کون ماهی , دردیست به بزرگی اورست , هر سحر در این ماه شد صدای  نکیر الاصوات مزاحم خواب  ؛ رمضان امد و عرعر سحرگاهی موذن افزون گشت  . خر امد و صدای عرعر اورد . ای بر پدرت لعنت موذن که نیمه شب خواب را حرام می کنی . مردک  مگر ازار داری  ,  تو را از بهر مردم ازاری در نیمه شب چه سود ,  مگر در ماتحتت آتش برافروختند که سحرگاهان عربده سر می دهی . مرده شور خودت و پیغمبرت را بردند , شاشیدم در سحری ات  .  نجاست سگ بر افطارت ,  که اگر فردا بازهم مرا از خواب سحرگاهی بیدار کنی  !

۱۳۹۰ مرداد ۱۳, پنجشنبه

باراک اوباما برای مردم امریکا کتاب احکام خالی کردن مدفوع و ادار و سکس با حیوانات می نویسد


 تصور کنید باراک اوباما به عنوان رییس جمهور قدرتمندترین کشور جهان  کتابی درباره خالی کردن گوه و شاش و سکس با بزو گوسفند بنویسد  .؟
به نظر شما خنده دار نیست باراک اوباما به جای حکومتداری و هدایت مردم امریکا کتابی درباره اداب  دخول کردن  , حیض زنان , سکس با حیوانات , گوزیدن , شاشیدن , ریدن  بنوسید.
 حالا تصور کنید رهبر کشور ایران کار اصلیش فقط نوشتن مسئله در خصوص  ریدن و شاشیدن به شیوه اسلامی بوده است و هیچ سر چشمه ای از سیاست و اقتصاد نداشته است .سید روح الله خمینی نه متفکر بود و نه اندیشمند و سیاستمدار بلکه مفتخر به نوشتن رساله درباره ریدن وشاشیدن می باشد  .
چه بدبخت مردمی که عالی ترین مقام حکومتی اش مهمترین کتابی که نوشته است درباره مسلئه درباره تخلی مدفوع و ادار و حیض و گوزیدن و سکس با حیوانات باشد .متاسفانه ایران در دست انیرانیان مستعربه ای افتاده که شغل اصلیشون نوشتن کتابهای درباره خالی کردن گه و شاش است . اگر اوباما  هم کتابی نظیر رساله توضیح المسایل سید روح الله خمینی بنویسد چه جکی میشه در جامعه امریکا و جهان . تصور اینکه اوباما چنین کتابی بنویسه  برای جهان باعث خنده می شود عجیب تر این است  رهبر جموری الاسلامی چنین بلایی بر سر مردم ایران با رساله اش دراورده و بعد از 33 سال  واکنشی در مردم ایران بوجود نیاورده .!
 

۱۳۹۰ مرداد ۱۱, سه‌شنبه

امام هادی همجنس گرا بود و پسری به نام مهدی ( امام زمان) ندارد

 
در حفاری اخیر صورت گرفته در منطقه عسکریه سامرا مجموعه جدیدی از اسناد و مکتوبات اسلامی بدست امده است . در یکی از نوشته ها  به صراحت از گرایش حضرت امام هادی عسگری  به جنس موافق سخن رفته است که با پسرس رومی عشق بازی می کرده است و علاقه ای به نکاح و همخوابگی با زنان و کنیزان نداشته است و قاعدتا پسری به اسم مهدی نداشته است . کاتب در این سند بیان داشته است :

هادی بن نقی علاقه ای به زنان ندارد و از جماع با زنان و کنیزانش خودداری می کند .  رمالان و جن گیران دربار عباسی اذعان دارند روح هادی به تسخیر اجنه درامده است و حرمت رسول الله را شکسته است و با پسران نوجوان هم خوابه می شود . معتمد بواسطه رابطه فامیلی  تمایلی به کشتن وی ندارد . معتمد عباسی نرجس از زیباترین کنیزش را در اختیار هادی قرار داد تا وی از فکر جماع با پسر رومی خارج شود ولی هادی حتی به نرجس نگاه هم نکرد و نرجس را از منزل بیرون کرد . معتمد دستور داد هادی به منطقه عسکریه  سامرا تبعید و پسر رومی نیز در دربار عباسی به کار گرفته شود . 
 سرانجام غم دوری پسر رومی باعث غم و اندوه هادی بن نفی شد و بر سر دوری از عشقش در جوانی  فوت کرد

اصل سند به زبان عربی

بسم الله الرحمن الرحیم 

....... الهادي النقي لا يوجد لديه مصلحة في النساء والعلاقات الجنسية مع النساء وترفض کنیز. واعترفت جين صانعي المحكمة العباسية رومی استحوذت هو كسر روح الموصلات وحرمة النبي والفتيان في سن المراهقة هي غرفة نوم واحدة.. غير موثوق بها من قبل الأسرة يريد قتل.معتمد عباسی نرجس از زیباترین کنیزش را در اختیار هادی قرار داد تا وی از فکر جماع با پسر رومی خارج شود ولی هادی حتی به نرجس نگاه هم نکرد و نرجس را از منزل بیرون کرد . وصي وأمرت موصل لابن المنفي الرومان  سامراء أن تستخدم أيضا في البلاط العباسي.توفي في نهاية المطاف فتى الحزن والأسى الرومانية بعيدا لعدم وجود الحب في حرمان الشباب الهادي