۱۳۸۹ تیر ۴, جمعه

اسلام با کسی شوخی ندارد حتی اگر 700 نفر باشند


محمد به فاتحان قمه بدست در کنار چاه لنا گفت :
این یهودیان خشم الله را دراورده اند و هیچ جوره به صراط المستقیم نایل نمی شوند و مغضوب الله هستند . همین الان الله به من گفت :
گردن مردان را از تیغ بگذران و زن و اموالشان مال سپاه فی سبیل الله است.
گودال عمیقی کنده شد و دسته دسته مردان بنی قریظه را اوردند و...
محمد گفت : من حال و حوصله ندارم ببینم کسی می تونه این 700 نفر یهود حربی را گردن بزنه .
در سپاه قمه باز الله همهمه شد . 
دراین میان ابوبکر گفت :
محال است این از یک تن برنیاید . 
عمر گفت :
من و ابوبکر و عثمان می توانیم گردن این حربیان را بزنیم
محمد گفت : حقا که شما لایق جانشینی من را ندارید . علی جان انجام این امر از شما برآید . حال بنگرید این فرزند خلف من چه می کند . علی جان شروع کن .
علی قمه اش را به نشانه ادب تکان داد و عرض ادبی به ساحت رسول اکرم کرد و با  آرامش مثال زدنی و با مهربانی گردن یهودیان معاند را از تیغ گذراند تا نشان دهد اسلام با کسی شوخی ندارد حتی اگر 700 نفر باشند .
علی با این حرکت نشان داد جانشین شایسته ولایق و برحق محمد فرستاده الله جبار است .


-----------------------

پس از محاصره بنی قریظه توسط اعراب مسلمان  بنی قریظه تسلیم مسلمانان شدند به شرط انکه مانند بنی نضیر تسلیم شوند  واموال و اسلحه یهودیان از ان مسلمانان باشد و خونهای یهودیان محفوظ بماند . ولی محمد پس از تسلیم یهیودیان اسیران را به بند کشید و زنها را در محلی جمع کرد و اموال جمع اوری شد .وسعد چنین نظر داد:
من در مورد اینان چنین حکم میکنم که مردان به تیغ کشته شوند و زنها و بچه ها و اموال انها تقسیم شود . 
که محمد پس از تامل و  امدن وحی گفت :
همان حکمی که دادی خدا بر فراز هفت اسمان حکم فرموده اند 
علی قمه کش به صرافت افتاد که می تواند یک تنه گردن 700 یهودی را بزند و دسته دسته می اوردند ولی گردن می زد .
در میان دختران بنی قریظه دختری بنام ریحانه بنت عمرو که پیامبر در جنگ عبایش را بروی این دختر زیبا انداخته بود سهم پیامبر شد و تا لحظه مرگ پیامبر در خانه اش و در ملک او بود .
محمد دستور داد اسیران زن و بچه به نجد فرستاده شوند و دربازار فروخته شوند و به جایشان اسلحه و اسب برای جنگ و راهزنی خریداری شود .