داستان داریوش اریایی
--: تا سی دی ها را نفروختی حق نداری بیای خونه .( دخترک را بیرون انداخت و در را محکم بست )
دخترک جعبه سی دی را بغل زد و به راه افتاد . هوا سرد بود .
اقا یه دونه سی بخرید . خانم یه دونه سی دی از من بخرید .
دخترک سی دی فروش به هرکسی که می رسید می گفت : از من سی دی بخرید .
دخترک چند چهارراه را پشت سر گذاشت . اما نتوانست سی دی بفروشد . هنگام عبور از خیابان بنز یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی دوره دوازدهم نزدیک بود له اش کند . نماینده سرش را از پنجره بیرون آورد و داد زد : گمشو
دخترک سی دی فروش توانست خودش را به پیاده رو برساند ولی سی دی هایش در وسط خیابان افتاده بود و با کمک رباتی که دلش برایش سوخته بود توانست سی دی هایش سالمش را جمع کند .
از صبح نتوانسته بود یک حلقه سی بفروشد . ظهر در جلوی یک کافی نت ایستاده بود و به دختران وپسران می گفت : سی دی بخرند . ولی کسی به دخترک توجهی نداشت .
پسری به دوست دخترش گفت : الان کی دیگه سی دی می خره . من هرچی بخوام از رو اینترنت دانلود می کنم . بعد درحالیکه دست دوست دخترش را گرفته بود وارد اپارتمانی می شدند که دختر گفت : کاندوم گرفتی اگر نداری من دارم !
دخترک سی دی فروش بدنبال موبایلش می گشت . مثل اینکه در برخورد با ماشین نماینده مجلس گمشده بود .
دخترک هیچ پولی نداشت . از دیشب غذایی نخورده بود وگرسنگی امانش را بریده بود . دستانش یخ زده بود . از میدان منیریه حرکت کرده بود جلوی سینما ها ِ کافی شاپ ها و کافی نت ها ایستاده بود تا شاید بتواند سی دی بفروشد . خسته شده بود . چند کیلومتر راه رفته بود . شب سیاه فرا رسیده بود وعابران خودشان را به منزل می رساند ند . از صبح چند گشت نیروی انتظامی از کنارش بی اعتنا گدشته بودند .
کنار صندوق کمیته امداد خمینی ایستاده بود که پسری با مدل موی تاج خروسی پولی در صندوق خمینی انداخت و صلوات فرستاد ویک سی دی از دخترک کش رفت .
دخترک امشب نمی توانست به خانه برگردد . هوا عجیب ناجوانمردانه سرد شده بود . برروی پله یک ویلا در خیابان فرشته نشست . دی وی دی پلیرش را دراورد و سی دی کارتون تام جری را دید . سی دوم را گذاشت فیلم گوزنها بود خوشش نیامد سی دی را عوض کرد . همینطور سی دها را عوض می کرد .
سی دی فیلم اخراجیهای 13 را گذاشت که هنوز بر پرده سینماها بود و تاکنون 20 میلیارد فروخته بود . سبزها هم که قرار بود تحریم کنند همپای بسیجیان به سینما ها رفتند تا فیلم مسعود ده نمکی رکورد فروش را بشکند . بلافاصله سی دی را دراورد .
سی دی رابین هود 2020 را گذاشت . سی دی بعدی جیمز باند ( صبح شگفت انگیز ) ...سی دی اخر فیلمی بود که چند روز پیش از مرگ مادربزرگش گرفته بود فیلم را چند بار دید . خیلی دوست داشت نزد مادربزرگ برود .
دستش را به صفحه نمایش چسبانده بود و می گفت : مادر بزرگ منو پیش خودت ببر .
در تاریکی مادر بزرگ دختر را در اغوش گرفت و نزد خودش برد.
صبح هنگام امبولانس پزشک قانونی در جلوی ویلا بود و در حال حمل جنازه نماینده مجلس بودندد که شب گذشته توسط معشوقه پایتخت نشینش کشته شده بود .
دخترک ( سی دی فروش ) از پنجره ویلای روبرویی شاهد حمل جنازه نماینده بود.
ورژن جدید داستان دخترک چوب کبریت فروش اثر نویسنده نامدار هانس کریستین اندرسون