۱۳۹۰ دی ۸, پنجشنبه

خــــــــــــــــــــواهـــــــــــــــــــــــــر زهــــــــــــــــــــرا

اوایل سال 1358

اخوند محل بدون اینکه نگاهی به برگه بیندازد به زن جوان چادری گفت : خانم جان شما به مسجد کمک کنید ان شالله که مشکلتون حل میشه !
 
زهرا خانم : خــدا به سر شاهده حاج اقا از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون مشکل ما هم سر همین پوله حالا شما امضا بفرمایید ان شالله خودش حل میشه
 
اخوند محل نگاهی به برگه می اندازد و یه نگاهی هم به خانم چادری می اندازد و می گوید : حالا مشکلتون چی هست زهرا خانم ؟

 زهرا خانم : حاج اقا از کجا شروع کنم از وقتی که ساواک مرحوم شوهرم را کشتند تا الان دنبال کارهای شوهرم هستم  تا شهید محسوب بشه اخه میدونید شبونه ریختند تو خانه و بدون هیچ مقدمه ای عباسم را کشتند.

اخوند محل یعنی میفرمایید مرحوم شوهر تان انقلابی بوده  و برای انقلاب شهید شده !

 زهرا خانم : دقیقن حاج اقا شوهرم هر روز تو تظاهرات بود ساواک شوهرم که اعلامیه پخش میکرده را زیر نظر گرفته بود وقتی شب خانه امده بود و تو رختخواب مشغول بودیم  بدون معطلی در را شکستند و شوهرم را بدون شورت از پنجره پرت کردند بیرون !

آخوند محل : حالا چرا بدون شرت از پنجره پرت کردند بیرون !
 
 زهرا خانم:  والله میخواستند قضیه را جوری جلوه بدند که دعوای ناموسی بوده و من پرتش کردم بیرون و رد گم کنند

آخوند محل : بله !

زهرا خانم : حاج اقا با شوهرم در تظاهرات علیه طاغوت اشنا شده بودم. شوهرم از بچه های فعال مسجد این محل بوده هر روز برای نماز ظهر و شب تو مسجد بود . من هم دیدم عباس اینقدر بچه خوبیه راضی شدم خانه پدرم را از بالای شهر ول کنم و بیام جنوب شهر باهاش ازداوج کنم. شب عروسی هم عباس اعلامیه پخش می کرد. همان شب عروسی تو حجله بودیم که یه دفعه ساواکی ها در را شکستند و شوهرم را از پنجره پرت کردند بیرون شوهرم ناکام از دنیا رفت . ساواک رحم نداشت شوهرم را کشت منو بدبخت کرد

اخوند محل نگاهی به  هیکل بزرگ زن جوان انداخت که چادرش از سرش باز شده بود و گفت: که اینطور , عباس را تو همین مسجد دیده بودم ولی مرد نبود
 
زهرا خانم : حاج اقا یعنی چی مرد نبود !؟
 
آخوند محل : والله از شما که پنهان نیست بنده خودم چند ساله تو این مسجد هستم و همه انقلابی های محل زیر دست من بزرگ شدند. عباس را هم از نزدیک می شناختم  از انجایی که سنگ صبور بچه های انقلابی بودم خود عباس به من گفت مردیت خود را از دست داده و مرد نیست. تعجب می کنم چه جوری با شما ازدواج کرده  از اینکه غیبش زده بود تعجب کرده بودیم. حالا هم که فهمیدیم ساواک با این وضع فجیع شهیدش کرده!

زهرا خانم : ولی حاج اقا  عباس خیلی مرد بود شاید از نطر جنسی مرد نبود ولی برای امام هرکاری می کرد از صدتا مرد هم انقلابی تر بود برای همین ساواک اونجوری شهیدش کرد !

 زهرا خانم فهمیده بود که حاج اقا خودش ترتیب عباس را در مسجد داده و فهمیده مرد نبوده بدنبال راهی میگشت که با امضای حاج اقا پول خوبی  از انقلاب بگیره برای همین در ادامه گفت : حاج اقا  نذارید خون عباس پایمال بشه حاضرم برای این شهید هرکاری بکنم . زهرا خانم چادرش را تکانی داد و ازسرش افتاد و زد زیر گریه و ضجه زنان میگفت : عباس کجایی...

 آخوند محل : هم منتظر بود گفت بلعه ما از این عباسها زیاد داشتیم شاید مردانگی نداشتند ولی از صد تا مرد انقلابی تر بودند. من خودم از نزدیک شاهد مجاهدت عباس ها زیر علم اسلام بودم, ما هرچه داریم از شهدا داریم . شما هم باید زدوتر اقدام می کردید . اصلن خودم پیگیر پرونده این شهید میشم. حالا شما کجا زندگی میکنید؟

زهرا خانم: حاج اقا باور بفرماید از وقتی شوهرم شهید شده خانواده شوهرم من را از خانه بیرون کردند اموال پدرم توسط مصادره شده پدرم سکته کرد و مرد. من تک و تنها تو این شهر اواره هستم . نه سر پناهی نه جایی فقط امیدم بعد از خدا به شماست حاج اقا حاظرم کنیزتون باشم

آخوند محل که چشماش می درخشید منتظر این جلمه ها بود که لقمه را بذاره در دهانش گفت : زهرا خانم بنده حاضرم هرکاری برای شما بکنم ولی اینطور نمیشه که یه زن نامحرم مجرد بمونه بهتره جهت پرهیز از گناه صیغه محرمیت بخوانیم تا خودم مشکلاتتون را حل کنم .
 
زهرا خانم هم بدون لحطه ای مکث رضایت خود را اعلام کرد و به عقد موقت حاج اقا درامد .

 در عرض چند روز در کمیته انقلاب محل عکس شهید عباس را اویزان کردند و مقرری برای زهرا خانم تعیین کردند. نام خیابان اصلی محله را شهید عباس گذاشتند. حاج اقا توانست برای زهرا خانم یک خانه مصادره شده  دست و پا کند و بخشی از اموال مصادره شده ابوی زهرا را ازاد کند و مدت صیغه را تمدید کرد. زهرا خانم از این پس در مسجد محل عضو کمیته انقلاب بود و صدایش می زدند خـــــــــــواهـــــــــر زهــــــــــــــــرا !

بعد از چند ماه عمال ساواک هنوز پشت سر خواهر شایعه درست می کردند: خواهر زهرا حاج اقا را با چاقو کشته ولی میگه منافقین حاج اقا را شهید کردند!

یک داستان / داریوش آریایی



۱۳۹۰ آذر ۲۸, دوشنبه

امام نقی و اسلام اوردن لیدی گاگا (+18)

این نوشته مناسب بچه های بالای هیجده (18) است

نقل است روزی لیدی گاگا در کوچه پس کوچه های سامرا گم شده بود و از قضا امام نقی در حال عبور گاگای گریان را می بینند که گم شده است. لیدی گاگا با گریه ادرس منزل متوکل عباسی را می پرسد که حضرت متوجه سر وضع عجیب لیدی گاگا می شود و لیدی گاگا خود را خواننده هالیوود معرفی می کند که برای مراسم ختنه سورن خلیفه به قصر متوکل دعوت شده است ولی راه را گم کرده است.
امام نقی با زرنگی خود را فرستاده متوکل معرفی می کند و لیدی را به حرمسرای خود می برد و  دستور میدهد کمی برایش اواز بخواند. سپس وی را عقد موفت صیغه و جماع خشکی با لیدی گاگا می کند
پس از نکاح لیدی گاگا بر اثر خوردن اب کیر متبرک امام نقی اسلام می اورد..
.
 برای همین است که می گویند  اب کیر  امام پاک و مقدس است و شفای دارویی دارد و هر کافری که اب کیر امام معصوم بخوره درجا مسلمان می شود

۱۳۹۰ آذر ۱۸, جمعه

مهدی صاحب زمانی به علت نپرداختن اجاره, بی چاه و مکان شد!


مهدی صاحب زمانی پسر امام عسگری ملقب به امام زمان ( عج ) ( اروحنا فدا ) و بقیه الله و اسامی مستعار دیگر که به مدت 1200 سال را در چاه جمکران اجاره نشین بوده است به علت عدم پرداخت  اجاره خانه اسباب و اثاثیه اش را بیرون ریخته شد .
مهدی که خود را امام زمان معرفی می کند به زبان فارسی اشنایی ندارد و 1200 سال پیش از کشورهای عربی به ایران مهاجرت کرده است و فاقد هرگونه مدارک شناسایی است و در طول 1200 سال گذشته در چاه جمکران مخفی شده است و بدون پرداخت وجهی خودش را به زور در چاه جمکران پنهان کرده بود که  صاحب خانه توانست وی را به علت عدم پرداخت کرایه چاه بیرون بیندازد. 
بدهی امام زمان برای چاه جمکران  سر به فلک کشیده و گفته می شود یکی از دلایل فرار مهدی از چاه جمکران عدم توانایی پرداخت اجاره چاه جمکران بوده است
کسی برای اقایی که 1200 ساله  در چاه زندگی کرده و فارسی هم بلد نیست چاه  سراغ ندارد چون الان این حضرت زمان در خیابانهای قم سرگردان می باشد . لطفا در صورتی که امام زمان را پیدا کردید اطلاع دهید و مژدگانی دریافت کنید .

ما خواستار اخراج اقای مهدی صاحب زمانی  از چاه جمکران هستیم
 

۱۳۹۰ آذر ۱۵, سه‌شنبه

سپاه یزید در شب شام غریبان حضرت زینب ( س) را گاییدند

ساعت دوازده ظهر روز عاشورا سال 61 هجری شمر بعد از تجاوز به امام حسین ( ع) سر امام حسین را برید . حضرت زینب  بعد از ظهر عاشورا به اسارت یزدیان درامد . یزیدیان  به سمت خیمه ها یورش بردند و زنان ال هاشم را به اسارت گرفتند . یزدیان به ال نبی رحم نکردند و به شیوه اسلامی  مورد تجاوز قرار دادند . بعد از اینکه حسابی حضرت زینب (س) را گاییدند . اسرا را به سمت قصر یزید بردند و در شب شام غریبان  شمر و هرمله و یزید سه تایی به نوبت با حضرت زینب که بسیار زیبا رو بود جماع کردند. یزید حضرت زینب را در قصر نگه داشت و  در ازای سکس با حضرت زینب اجازه داشته باشد وی مراسم خطبه خوانی در قصر داشنه باشد. برای همین حضرت زینب شبها مشغول جماع با یزید بود و روزها هم مردم  شام را در گوشه ای جمع می کرد و از شهادت و مظلومیت حسین سخن می گفت و این چنین شد که  حضرت زینب با درایت و جماع با یزید اسلام را نجات داد و شورحسینیو عاشورا را زنده نگه داشت .
 اگر امروز هیئت های عزاداری برای مرگ حسین عزادار هستند به خاطر سکس هایی مصلحت امیزی است  زینب انجام داد اسلام را نجات دهد و رفته رفته سکس پارتی زینب تبدیلبه هیئت های عزا داری حسین پارتی شد و تا ابد برگزار خواهد شد    

۱۳۹۰ آذر ۱۰, پنجشنبه

هجو نامه کربلا / برداشتی آزاد از واقعه حماسی جانگوز کربلا


هجویات کربلا مناسب بچه های زیر 18 سال و متعصبان بالای 18 سال نیست


 //هجویات کربلا سروده دیوانه شوریده حسین//
 
 بزن بر کس و کون که حسینم وارد شهوت سرا شد /
 باز این چه کــیر است که در کــون  جهان است /
باز این چه شورش که در سکس با حسین است /
کون حسینم پاره گشت زکیر شمر خر کیر ملعون /
 شمر چنان کرد راست که گویی فیل ابابیل بر مور /
بنمود حسین را چنان که خم از چم چاخچی بخاست/
فشار براورد بر حــســین که آه از نهادش بخاست/
هنگام انزال حسین کون پاره بانگ براورد انالحق/
عرش کبریای الله به لرزه فتاد ز فریاد حسین معلق /
حسین ز نامش پرسان شدکه کیستی کیر کبیر خفن /
اموی بخندید و بگفتا مادرم نامم نهاده فاعل حســین /
اموی ماتحت رها گشتی بر دهان حسین راست کردی/
شمر چنان الت بر دهان حسین کردی که قطار بر تونلی/
کرد کیر خدنگ به کام حسین بازستد جان به الله راجعی/
ملعون با اشارتی بر کیر گران سر از تن حسین کرد جدا /
فزون گشت دشت  کربلا زخون مبارک ماتحت حسین/
 حرمله کون طغار رحم نکرد بر علی اصغر شیرخواره/
علی اکبر بگایید هچمو علی اصغر که ناکام رفت ز دنیا /
 ابوالفضل آن سیما رو زیبا را بگاییدند از هشت جهت /
امویان نبود یارای مقاومت زماتحت سهمگین ابوالفضل /
 بـول ابـول را ببرید اموی و بیاویخت بر دهان ابـول/
در ظهر سوزان کربلا سرانجام پاره گشت کون ابول /
کس زینبم جر خورد در سکس پارتی یزید کون برشته /
سجاد بیمار رحم نکردی به اسارت بگایند آن تن بیمار /
فغان شد جهان ز بی ناموسی امـوی بهر سادات نبی /
از عرش کبریا جبریل دوا آورد بهر کون پاره حسین/
رقیه گشت هلاک زیر کیر دراز ذوالجناح حــســین /
خورشید گریست بهر محنت جانگوز اهل بیت نبی /
سپهر آسمان غــرید بــر مصیبت پارگـان ال نبــی/
بگذشت هزار و چهارصد و اندی از حماسه حسین/ 
 بزد زنجیر و تیغ بر پیکر به یاد کون پاره حسین /
چنان بر طبل و کوس بعد از چهارده سده بکوفتا / 
که گویی خون کون حسین جاریست در دشت کربلا /
حسین با حوری وغلمان در جنت به عیش و نوش /
هوادارش به عزای خون ماتحت حسین به چلو خوری/
رگ گردن بر افراشته زیر علم ابوالفضل کون فلک  /
نیست هرج بر فرومایه که نام بود دیوانه زنجیری حسین/ 
شرم نداری مردک  اسم بودی مجنون زینب کس پاره /
هوار زند انآ کلب حسین  انآ محب رقیه  انآ کس لیس زینب /
نبود در میانشان عقل و خرد تا بود خونخواهی کون حسین /
حماقت بس که دخیل بندی به کودک شاشو شیرخواره اصغر/
گفتار داریوش پایان رسد خرافات اندر دهه محرم نبود پایانی /


۱۳۹۰ آذر ۵, شنبه

سکس پارتی حضرت زینب در بارگاه یزید


بعد از وقایع دهشتناک عاشورا که منجر به شهادت  امام حسین و 72 تن از یاران ایشان گردید یزدیان سر امام حسین از بدنش جدا کردند و حضرت زینب (س) به دربار یزید منتقل شد. ولی حضرت زینب کوتاه نیامدند و اقدام به کار زینبی در جهت اشنایی مردم با سیره امام حسین و علویان کردند.
 حضرت زینب به اسارت امویان درامدند و  به دربار یزید راه یافتند و برای جلب توجه مردم و یزدیان اقدام به برگزاری اولین سکس پارتی در قصر یزید کردند که مورد استقبال یزید هم قرار می گیرد و با این شیوه اسلام را نجات می دهد و مردم را از وقایع عاشورا اگاه می سازد .
حضرت زینب وظیفه خطیری داشت تا وقایع عاشورا را به گوش جهانیان برساند و هیچ راهی جز نزدیکی به دربار نداشت و با توجه به خلاقیتی که داشت سکس پارتی را به دربار یزید می برد تا بدین وسیله مردم را  از کربلا اگاه کند .
گفته می شود حضرت زینب مدیریت سکس پارتی  قصر یزید را برعهده گرفتند و توانستند با مدیریت خوبشان دربار را از عاشورا مطلع کنند
 دریکی از همین سکس پراتی های دربار توانستند مخ یزید را بزنند و امام سجاد بیمار را از زندان ازاد کنند و کیسه پول خوبی هم گرفتند
به همین مقدار بسنده می کنیم تا جوانان امروز بدانند  قیام امام حسین و واقعه عاشورا چگونه حفظ شده است و باید قدران افشاگریهای حضرت زینب در بارگاه یزید باشیم که برای زنده نگه داشتن عاشورا تن به سکس پارتی دادند و اینگونه اسلام را نجات دادند .
  

۱۳۹۰ آذر ۲, چهارشنبه

حضرت معصومه عمر پربرکتش را صرف ترویج صیغه موقت به شیعیان قم کردند


image

هرزه معصومه (س)خواهر گرامی هرزه امام رضا (ع) که برای دیدار برادر خود از عربستان به ایران سفر کردند. هرزه معصومه قصد داشتند خودشان را به توس ( مشهد الرضای فعلی) برسانند ولی در شهر مقدس متوجه می شوند صیغه موقت در ایران مجهول مانده است و مسلمانان شیعه علوی صیغه را فراموش کرده اند و برای یاد اوری سنت پسندیده صیغه در شهر قم بیطوته می کنند. علمای اسلامی را با صیغه موقت اشنا می کنند و با ارسال نامه ای به امام رضا اطلاع می دهند که مورد موافقت هرزه امام رضا قرار می گیرد و به هرزه معصومه ماموریت می دهند همچنان در شهر قم بماند و سنت نبوی صیغه را به علمای شیعه اموزش و ترویج دهند. هرزه معصومه راسخ تر از گذشته به ماموریت خود ادامه می دهند و علاوه بر اجر معنوی از صیغه موقت لذت وافر جنسی کسب می کنند. در روایت امده است بقدری اموزش صیغه موقت سخت بوده است که  هرزه معصومه تا اخر عمر درقم می ماند و تا پایان عمر گوهربارشان برای اجرای سیره نبوی هر روز به صیغه موقت علویان و سادات قم در می ایند.
برای همین حوزه علیمه قم ضمن گرامی داشتن سنت ترویج صیغه موقت اسلامی اقدام به  تاسیس متعه خانه در حرم هرزه معصومه (س) ایجاد کرده اند که روح ان هرزه همام را شاد گردانند . لذا زوار محترم حرم هرزه معصومه اینک با فراغ دل می توانند دختران طلبه و دختر های علمای حوزه علمیه قم را در حرم هرزه معصومه به صورت موقت صیغه کنند و  زنان مسلمانان را شیرین کام کنند   

۱۳۹۰ آبان ۱۸, چهارشنبه

گریز از توهم تاریکی در جزیره شبانه



سکوت وهمناکی بر فضای سنگین دخمه چیره شده بود. جلوتر رفت. دریچه ای را باز کرد و وارد دالانی شد, با اینکه هوا تاریک شده بود ولی هنوز چشمش اشیا را می دید. ناگهان صدایی توجهش راجلب کرد. در سوسوی تاریکی بدنبال صاحب صدا بود. پایش به چیزی گیر کرد و روی زمین افتاد. خودش را به زحمت بلند کرد ولی پایش درد می کرد. لنگ لنگان در تاریکی گام بر می داشت. می دانست اگر حرفی بزند کارش تمام می شود. فایده نداشت هوا تاریک شده بود و پیشروی سخت شده بود. صدا بار دیگر به گوش رسید. این بار پژواک صدا هم به گوش می رسید. مسیر را گم کرده بود. سعی می کرد به دیوار نزدیک شود. هرچه تقلا می کرد بی فایده بود. سرگردان شد بود. صدا نزدیکتر شده بود. چشمهایش چیزی جز تاریک نمی دید. نه کبریتی داشت و نه چراغی , از سر درماندگی بروری زمین نشست وخود را اماده مرگ کرد. به خودش می گفت : «لعنت بر این زندگی ببین تو چه مخمصه ای گرفتار شدم . شاید بهتر بود به حرفهایش گوش نمی دادم. اگر از این جا بیرون برم ...» 
-( البته اگر از اینجا بیرون بری ) بار دیگر در گوشش صدایی امد -( البته اگر از این جا بیرون بری )
 وحشت کرده بود. حتی فکرش را می خواند. خواست بگوید کی هستی ولی اگر حرفی بزند کارش تمام است. در ذهنش گفت : « توکی هستی » ولی صدایی نیامد. به خودش گفت : « خیالاتی شدم کسی اینجانیست » بار دیگر صدا امد خیالاتی نشده ای من اینجا هستم .
چند ساعتی در تاریکی به سر برده بود. تحملش طاق شده بود و به خودش گفت : « خسته ام راهی برای خلاص از این وضعیت وجود دارد هرچه در دل دارم بر زبان میارم » صدا امد سکوت کن وگرنه کشته میشوی.
به خودش گفت : من دیگر طاقت ندارم  تا ساعاتی دیگر از تشنگی خواهم مرد فریاد زد : توکی هستی !
از رختخواب بلند شد و جرعه ای اب نوشید و سپس دراز کشید بار دیگر به خودش گفت : گریزی از توهم شبانه نیست/

یک داستان / نوشته داریوش اریایی

۱۳۹۰ آبان ۱۵, یکشنبه

دایناسور جدیدی کشف شد / تصویر منتشر شده از الله ساروس


به گزارش خبرنگار شیهه انلاین علمای اسلامی همزمان با مناسک الهی حج گونه جدیدی از دایناسور را در سرزمین مقدس عربستان کشف کرده اند.

 
 
شیهه انلاین گزارش داد علمای اسلامی شیعه و سنی به مناسبت شباهت بی نظیر این دایناسور به صفات الله  نام این دایناسور را  ( الله ساروس ) نامگذاری کرده اند.
 از مهمترین ویژگی های دایناسور الله ساروس می توان گفت این دایناسور به معنی واقعی کلمه قادر مطلق است .
 از ویژگی های دیگر می توان به رحمان و رحیم بودن و ستار العیوب بودن و مکار و حیله گر بودن اشاره کرد.
 

۱۳۹۰ مهر ۲۶, سه‌شنبه

امام نقی و صیغه کردن نوزاد شیرخوار

-روایت از سیره امام نقی/
امام نقی مردی عادل بود که حتی در صیغه کردن زنان و دختران اعتدال را رعایت می کرد 
امام نقی بدون هیچ چشمداشت و طمع جنسی برای دور کردن گناه زنان  و دختران صیغه می کرد. امام نقی حتی از دختر بچه های بی پدر هم مراقبت می کردند و نوزادان شیرخوار را بسیار دوست داشتند و اولین بار که نوزادی را صیغه کردند بعد از جماع با کودک شیرخوار متوجه شدند که نوزاد بر اثر فشار کشته شده است. امام نقی با علم لدنی دریافت روش کام گیری از نوزاد شیرخوار با روش کام گیری با کنیزان بالغ فرق دارد و باید روش دیگری را مورد استفاده قرار دهند. امام نقی بعد از این واقعه  به هنگام صیغه کودکان با ایجاد روش ابداعی ( مالیدن ران ) نوزاد دختر شیرخوار جوری از شیرخوار کام می گرفتند که خطری متوجه شان نباشد و اینگونه شد که در شیعه صیغه کردن دختر نوزاد حلال شد.
 
از افتخارات شیعه کام گرفتن از نوزاد شیرخوار به روش امام نقی است/ ( وضیح المسایل خمینی )

-روایت دوم از سیره امام نقی /
امام نقی (ع) یک شب به اشتباه وارد منزل زن شوهر داری شدند و چون فکر می کردند منزل خودش است  با زن همبستر شدند و مشغول نکاح بودند که شوهر زن سر رسید و به امام نقی فحش میدهد و امام نقی را به زنا با زن شوهردار متهم می کند. شوهر زن به سمت امام نقی حمله ور می شود ولی امام از خود دفاع کرده و با قمه سر مرد را می برد. امام نقی می گوید معصیت شده ولی زنای صورت نگرفته است.  بعد از این واقعه امام هر شب به صورت ناشناس به منزل زن بی شوهر می رفت و سیره علوی را در حق زن ادا می کرد و یک قرص نان به زن بی شوهر میداد و زن را از فحشا دور می کرد.
 
 از افتخارات شیعه همانا همبستری  با زن دیگران بر فرض اینکه زن خودش است زنا محسوب نشده بلکه معصیت تلقی می شود( توضیح المسایل مراجع شیعه )

۱۳۹۰ مهر ۲۴, یکشنبه

بعد از شهادت مظلومانه امام نقی زنان سامرا به فحشا کشیده شدند



روایت اول از شبهای سامرا /

امام نقی همچون سیره علوی شبها به صورت مخفیانه کیسه های غذا را بین خانه های بی سرپرست پخش می کردند  و برای اینکه زنان بی شوهر و دختران بی پدر در معر گناه قرار نگیرند و مرتکب فعل حرام زنا نشوند بصورت ناشناس هرشب با صدهها زن و دختر مستضعف صیغه می کردند و قرص نانی به انها می دادند.
 چون صبحها امام نقی خسته به منزل بر می گشتند و تا شب استراحت می کردند کنیزان و زنان رسمی امام نقی دل خوشی از امام نداشتند .
عمال ستمگر خلیفه بنی عباس بعد از اینکه فهمیدند امام نقی زنان و دختران سامرا را از گناه بدور نگه می دارد  به دستور خلیفه به یکی از زنان بی شوهر دو قرص نان دادند که در اب انگور امام نقی سم بریزد وامام نقی اینگونه به شهادت رسیدند. 
 زنان سامرا بعد از شهادت امام نقی دریافتند کسی که هرشب با آنها می خوابیده کسی نیست جز امام نقی (ع)
 
-----
 
 روایت دوم از سیره امام نقی  /

یک شب امام نقی ادرس را اشتباه رفت و در حین پخش غدا به منزل خود می رسد بعد از در زدن , زنان منزل اظهار می کنند شوهرشان توسط خلیفه کشته شده است . 
امام نیز بدون هیچ چشمداشتی زنان را صیغه کرده و با زنان خودش هم خوابگی می کند و چون تعداد زنان و کنیزان زیاد بود امام نقی تا صبح مشغول به کار می شود  و در روشنایی صبح  متوجه اشتباهش می شود و نقابش را بر می دارد و زنان را به شدت تنبیه می کند


۱۳۹۰ مهر ۱۸, دوشنبه

ننگ بر محمد بن عبدالله شلاق بدست که توحش را به آیندگان یادگاری داد


دین اسلام توحش کامل است / دینی بازمانده خرافات اعراب بدوی حجاز / دینی در ادامه توحش اعراب بیابانگرد / دینی که افتخارش کبود کردن بدن انسانهاست / دینی که برای گسترش خود دستور به قتل و شلاق زدن انسانها می دهد./
محمدبن عبدالله تحمل انتقاد را نداشت. برای همین منتقدانش را به قتل می رساند و یا شکنجه می کرد. برای گسترش توحش خود قرانی از خود بر جا گذاشت تا بر طبق سیره نبوی توحش را بر مردم اجرا کنند. محمد بن عبدالله برای کسانیکه شرب خمر می کردند شلاق بدست می گرفت. محمدبن عبدالله برای کسانیکه با رضایت یکدیگر ارتباط جنسی برقرار می کردند شلاق بدست می گرفت. محمد برای کسانیکه مخالفش بودند شلاق به دست می گرفت. محمد بعد از مرگ شلاقش را به جانشینانش داد. امروز هم سید علی خامنه ای خود را جانشین رسول الله می داند و به حکم اسلام تازیانه در دست گرفته است و مردم را شلاق می زند .
 
ایات شلاق زدن در قران زیاد است برای نمونه به سوره نور در خصوص شلاق زدن توجه کنید :
به هر زن زناکار و مرد زناکاری صد شلاق بزنید و اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید در دین خدا نسبت به آن دو دلسوزی نکنید و باید گروهی از مؤمنان در کیفر آن دو حضور یابند (۲) مرد زناکار جز زن زناکار یا مشرک را به همسری نگیرد و زن زناکار جز مرد زناکار یا مشرک را به زنی نگیرد و بر مؤمنان این امر حرام گردیده‌است (۳) و کسانی که نسبت زنا به زنان شوهردار می‏دهند سپس چهار گواه نمی‏آورند هشتاد شلاق به آنان بزنید و هیچگاه شهادتی از آنها نپذیرید و اینانند که خود فاسقند (۴)
 
شلاقی که امروز بر تن جوانان ایرانی وارد می شود همان شلاقی است که محمد بن عبدالله در 1400 سال پیش تن مخالفانش را سیاه می کرد.
در قوانین قوه قضاییه جمهوری اسلامی امده است زنان بی حجاب, مشروب خورها و مخالفان و منتقدان ولی فقیه ( سید علی خامنه ای ) و رییس جمهور ( احمدی نژاد) شلاق می خورند و این قوانین بر گرفته از دین سراسر خرافه اسلام است.
دیروز سیمه را شلاق زدند امروز پیمان عارف را به جرم توهین به ا. ن سیاه کردند . 
شرم بر پیروان دینی که سکوت می کنند . ننگ بر اسلامی که برای اجرای دستوراتش تازیانه به دست می گیرد 



نوشته شده توسط داریوش آریایی
 

۱۳۹۰ مهر ۱۳, چهارشنبه

محمد 54 ساله ای که با کودک 6 ساله نکاح کند , پیامبر نیست


_/ محمد قداره بندی که افتخارش جنگ , عزوه و جهاد است, پیامبر نیست /
 
_/ محمد 63 ساله ای که به هنگام مرگ دهها زن و کودک برای تجاوز جنسی در کابینش دارد, پیامبر نیست /
 
_/ محمد جلادی که بر تن مردمی که جرعه ای مشروب نوشیده اند شلاق می زند, پیامبر نیست /
 
_/ محمد سفاکی که خون هزاران انسان بی گناه یهودی مسیحی و بی خدا را می ریزد, پیامبر نیست /
 
_/محمد بیمار جنسی که به زنان و دختران اسیر تجاوز می کند, پیامبر نیست / 
 
_/ محمد شیادی که می گوید ماه را دو شقه کرده است, پیامبر نیست / 

_/ محمد وراجی که می گوید غیر مسلمان به جهنم می رود, پیامبر نیست / 
 
_/ محمد شارلاتانی که با یک الاغ به فضا می رود, پیامبر نیست /
 
_/ محمد دودوزه بازی که  الله اش مکارو خدعه گر است, پیامبر نیست / 
 
_/ محمد دورغ گویی که در کتابش نامسلمان را کافر و نجس میشمارد, پیامبر نیست / 
 
_/ محمد قمه کشی که با شمشیر دینش را گسترش می دهد, پیامبر نیست / 
 
_/ محمد شریری که  پیروانش در 1400 سال شرارت می کنند, پیامبر نیست / 
 
_/ محمد جنایتکاری که به زور قمه چادر بر سر زنان می کند, پیامبر نیست / 
 
_/ محمد آدمکشی که خودش به زنان اسیر تجاوز می کند ولی زناکار را اعدام می کند, پیامبر نیست /

_/ محمد خرافه پردازی که خرافه پردازی را به جای خردگرایی ترویج داده,  پیامبر نیست / 



۱۳۹۰ مهر ۱۰, یکشنبه

خانواده دکتر سید نقی

 
 داستان خانواده دکتر سید نقی
خانواده دکترسید نقی زندگی خوبی در ایران دارند. دکتر نقی پژشک حاذق و بسیجی ولایتمداری است که سر آرمانهای امام راحل ایستاده است و بدون دریافت پول بیماران را درمان می کند ولایتمداری دکتر نقی شهره افاق است. دکتر نقی بعد از دریافت حکمی از وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران همراه با خانوداه اش  با کشتی به استرالیا اعزام می شود تا در بخش پزشکی سفارت جمهوری اسلامی در کانبرا  پایتخت استرالیا مشغول به کار شود. در میانه سفر کشتی دچار حادثه می شود و سایر مسافران کشتی کشته می شوند به جز خانواده دکتر نقی که در ارامش مثال زدنی در حال تسبیح و دعا بودند و توسط فرشتگان از مرگ نجات پیدا می کنند. خانواده دکتر نقی ببا قایق شکسته ای خودشان را با هدایت امام زمان به یک جزیره می رسانند و در جزیره غیر مسکونی گرفتار می شوند. دکتر نقی با مهارت خودشان قبله را شناسایی می کنند و نماز جماعت را در اول وقت در جزیره به جا می اوردند.  در ماه محرم برای امام حسین عزاداری و سینه زنی در جزیره متروکه به راه می اندازد. دکتر نقی از خانوده اش می خواهد شئونات اسلامی را در جزیره متروکه رعایت کنند و برای همین ( کلثوم ) همسر و ( زینب ) دخترش همواره در جزیره چادر بر سر دارند و با حجاب هستند و غلام عباس ( پسر دکتر نقی ) نیز به محرمات احترام می گذارد. دکتر نقی خوردن گوشت حیوانات حرام گوشت را اکیدا منع می کند و اجازه نمی دهد غذای حرام خورده شود. در ماه رمضان هم روزه می گیرند و در عید قربان هم به جای گوسفند یک کانگورو قربانی می کند . دکتر نقی همواره برای حل مشکلات رساله امام خامنه ای در دست دارد. دکتر نقی با  رساله حضرت اقا خانواده اش را به اسلام نزدیکتر می کند و در پایان سریال هم بومیان آدم خوار جزیره را مسلمان شیعه می کند.

۱۳۹۰ مهر ۶, چهارشنبه

صلی علی محمد بوی رجایی آمد

در اشپزخانه  یک قابلمه قدیمی وجود داره که اسمش را گذاشتیم رئیس جمهور رجایی /
قضیه از این قراره که این قابلمه را قبل از انقلاب از دستفروشی به اسم محمد علی رجایی ( بعد از انقلاب اسلامی رئیس جمهور شد ) در تهران خریداری شده است. قابلمه آلمینیومی مرحوم رجایی با دو دسته در طرفین هنوز هم در کابیت آشپرخانه منزل پدری در کنار ظروف مسی خودنمایی می کند. 
در آن سالها که مادرم در قابلمه آلمینیومیی رجایی آشپری می کرد هر وقت غذا می سوخت و بوی سوختگی از آشپرخانه می امد, برای خنده صلوات می فرستادیم : « صلی علی محمد بوی رجایی آمد » 
 جدا از نقل این خاطره در ایران بعد از انقلاب اسلامی هرکسی رئیس جمهور شد دست کمی از محمد علی رجایی نداشته, اصولا هرکسی رئیس جمهور شده یا سبزی فروش بوده یا قابلمه فروش بوده یا روضه خوان بوده یا اخیرا بیمار روانی.
رجایی هم برای معرکه گیری به سازمان ملل سفر می کرد و در یکی از سفرها به هنگام سخنرانی در مقر سازمان ملل کفشش را در می اورد و پایش را روی میز می گذارد و سپس جورابش را در می اورد و می گوید( بنده را شکنجه کرده اند و در راه انقلاب اسلامی علیل شده ام ) !!  
رجایی بعد از انتصاب به ریاست جمهوری می گفت : «گاهی با خودم خلوت می کنم و می گویم: مبادا میز مرا بگیرد، من همان رجایی قابلمه فروش هستم . اینها را می گویم تا غرور میز مرا نگیرد.» آخی
پس تعجب نکنید وقتی یه قابلمه فروش رئیس جمهور اسلامی میشه یه ا.ن متوهم هم میتونه رئیس جمهور اسلامی بشه /

۱۳۹۰ مهر ۳, یکشنبه

ماجرهای محمد و خدیچه ( محمد رسول الله می شود )


محمد چند سالی بود که از پول باد اورده ای که از ازدواج با خدیجه نصیبش شده بود خوش می گذراند. محمد به سفرهای تفریحی می رفت و مخ تمام کشیشهای مسیحی و خام خام های یهودی را زده بود.
محمد سرانجام با کوله باری از تجربه  در سن چهل سالگی در شهر مکه بازنشسته شد. خدیجه خوش نداشت هر روز روی محمد را ببینه برای همین محمد را از خانه بیرون می کرد. محمد هم نمی تونست حرفی بزنه  برای همین مجبور میشد در غار حرا در دامنه کوه ایامش را سپری کند.
 خدیجه برای سرکشی از وضعیت محمد که دست از پا خطا نکرده باشد و زن دیگری اختیار نکرده باشد به غار حرا رفت . خدیجه وقتی دید محمد مشروب خورده  , موقعیت را مناسب دید پشت سنگی قایم شد  و صدایش را تغییر داد و گفت :
« من جبرییل هستم  ای محمد بخوان بنام الله , از امروز تو  رسول الله هستی و برو به خدیجه بگو پیامبر شدی »
محمد توهم زده سخنان خدیجه را باور کرد و فکر کرد جبرییل از طرف الله برایش پیام اورده است. خدیجه بعد از اینکه سر به سر محمد گذاشت به منزل برگشت و منتظر محمد شد. 
 محمد بعد از چند ساعت از غار پایین امد و به سمت خانه خدیجه حرکت کرد . محمد وارد منزل شد و به خدیجه که با علی ابن ابی طالب مشغول بازی یود به سخن پرداخت . 
محمد گفت : « خدیج من رسول الله شدم . یه فرشته خوشگل امد گفت ممد تو از این به بعد رسول الله هستی و برو به خدیجه بگو »
خدیجه  یه دفعه زد  زیر خنده گفت : « ممد تو دیگه کی هستی احمق جون فرشته کیلویی چنده. من امده بودم سر به سرت بذارم .الله و رسول هم کشکه » 
محمد ول کن نبود و می گفت : «خدیج جون دروغ نمی گم , من با چشمهای خودم فرشته را دیدم من رسول الله هستم. میخوام دین جدید بیارم. حالا هم با علی پشت سر من وایستید تا نماز بخونیم »
 خدیجه هر چی می گفت بی ثمر بود . محمد قضیه را جدی گرفته بود و فکر می کرد الله  جبرییل را فرستاده و پیامبرش کرده . 
خدیجه هم که حوصله اش سر رفته بود قبول کرد که محمد رسول الله است و اینجوری شد که الکی الکی محمد رسول الله شد.

۱۳۹۰ شهریور ۲۴, پنجشنبه

آیا پدر گرگ به قتل رسیده بود ؟


گرگ بدون توجه به صدای خرگوش که پایش در چاله گیر کرده بود گفت : « تو پدر من را کشتی »
خرگوش از هم که از ترس میلرزید گفت. : « من  ...من.. » 
 گرگ حمله کرد و خرگوش را به دندان گرفت و به سمت خانه اش حرکت کرد .
خرگوش فریاد زد : « حالا میخوای منو بخوری بخور ولی دیگه دروغ سرهم نکن من با این جثه کوچیک چه جوری بابای تو را کشتم. اگر خیلی زور داشتم که تو بی پدر را می کشتم که میخوای منو بکشی و یه لقمه چپ کنی ! » 
 گرگ خرگوش را بر زمین گذاشت تا جوابش را بده. خرگوش پا به فرار گذاشت.
گرگ فریاد زد: « کره خرگوش قاتل »
حالا چه کسی پدر گرگ را کشته بود / ایا گرگ دروغ می گفت ؟ / ایا خرگوش دروغ می گفت ؟ / ایا پدر گرگ به قتل رسیده بود ؟ /
 پایان

۱۳۹۰ شهریور ۱۵, سه‌شنبه

مقبره امامزاده شاشو در شهر مقدس مشهد الرضا کشف شد


  به گزارش شیعه انلاین  امامزاده جدیدی  توسط برادارن  روحانی حوزه علمیه قم کشف شد . 
 امامزاده  علی ابن حسن بن جعفر بن نقی ملقب به ( امامزاده شاشو ) از فرزندان امام نقی می باشند که در سال 350 هجری برای زیارت گور امام رضا ( ع) وارد شهر مشهد می شوند و ماموران  مزدور نابکار خلیفه وقت عباسی در کاروانسرای مشهد در قالب یک سقای امام رضا اب الوده به این بزرگوار می دهند و امامزاده به بیماری انزال ادار دچار می شوند و از سوی مزدوران عباسی به امامزاده شاشو معروف می شوند  که با معجزه خدا خدعه عباسی ناکام ماند و این عمل موجب شهرت بیشتر امامزاده شد .

 حضرت علی ابن حسن بن جععفر بن نقی  در طول عمر مبارکشان که قریب 60 سال را در مشهد گذراندند با شاش خود هزاران تن از شیعیان را مورد مداوا قرار دادند . حتی در تواریخ عباسی امده است که حسن عباسی خلیفه وقت که بیماری قانقره دچار شد بعد از خوردن شاش امامزاده شاشو مدوا شد و پاداش بزرگی به امامزاده شاشو داد ولی خلفای بعدی عباسی برای کمرنگ کردن معجزه شاش امامزاده شاشو را در سن 97 سالگی به شهادت رساندند و این بزرگوار ا مخفیانه چال کردند . 
 
 ایت الله علم الهدی به شیعه انلاین گفت : 
ـ« خوشبختانه مقداری از ادار مطهر امامزاده شاشو را در کنار مقبره ایشان کشف کردیم که برای درمان بیماری امام خامنه ای به تهران فرستادیم که مورد توجه مقام معظم رهبری قرار گرفت و ایشان با خوردن شاش کسالتشان برطرف شد و از این پس با شبیه سازی ادار امامزاده شاشو همه بیماریهای درمان می شود . این ادار در داروخانه های استان قدس رضوی به زائران عرضه می شود »

۱۳۹۰ شهریور ۵, شنبه

چـــرا فـــریـــاد می زنــــم : الــــــلـــــه اصـــــــــــغـــــــــــــر


 برای اینکه 1400 ساله به اسم الله هر جنایتی مباح است . 
 برای اینکه 1400 ساله الله باعث بدبختی ایرانی شده است . 
 برای اینکه 1400 ساله به اسم الله هر تجاوزی حلال است . 
 برای اینکه 1400 ساله مسلمانان در عقب ماندگی به سر می برند.
 برای اینکه 1400 ساله در قران الله کافر را نجس می شمارد .
 برای اینکه 1400 ساله الله نتوانسته است یک سرما خوردگی را شفا دهد .
 برای اینکه 1400 ساله به اسم الله هر خرافه ای مقدس شده است . 
 برای اینکه 1400 ساله اندیشه ایرانی بودن به اسم الله سرکوب شده است.
برای اینکه 1400 ساله زنان به اسم الله را در چادر و برقع زنده به گور کرده اند .
 برای اینکه 1400 ساله الله پرستان سر هر انسانی را  که می برند می گویند یا الله .
 برای اینکه 1400 ساله االله قرانش را با مغلطه و سفسطه  نوشته است .
 برای اینکه 1400 ساله به دورغ می گویند الله اکبر در حالیکه الله اصغر است .
 نتیجه  اینکه  1400 ساله الله اصغر بوده است .

 نوشته داریوش آریایی

۱۳۹۰ مرداد ۲۵, سه‌شنبه

داستان سکسی سیدعلی خامنه ای با خجسته خانم چادری


این نوشته برای  ادمهای زیر  18 سال مناسب نیست . لطفا این نوشته را در سایت دیگری منتشر نکنید
 
  ساعت 15 روز  15 خرداد  - داخلی بیت  
 
 سید علی خسته و کوفته از مرقد امام راحل به بیت مراجعه کرد.  یکی از زنها که در صف سوم نشسته بود  دل سید علی را برده بود محافظ ها فرصت ندادند  با دختر جوان بسیجی دیدار کند. سید علی در اندرکف دختر بسیجی به اتاق وارد شد . خجسته از صبح که بیدار شده بود شهوتش بالا زده بود . سید علی هم از صبح زود رفته بود مرقد امام برای سخنرانی سالگرد مرگ سید روح الله خمینی  . خجسته در نبود سید علی هرچی با پاسداراهای محافظ بیت عشق بازی کرده بود ارضا نمی شد . سید علی با اینکه متوجه خیانت خجسته بود ولی به روی خودش نمی اورد . 
خجسته در مطبخ بیت مشغول بازی با پاسداریکم  اشپز مخصوص سید علی بود که خبر دادند حضرت اقا امده . خجسته چادرش را روی سرش انداخت و به سمت اتاق حضرت  اقا رفت . در راه باز کرد که سید علی پرید  خجسته را با یک دست بغل کرد و فشار داد . خجسته هم که منتظر بود خودش را بر سید علی عرضه کرد .هر دو شهوت زده بودند .
سید علی چادر را با دست سالمش  محکم دور بدن خجسته پیچید و گفت  « جنده خانم با این چادر چقدر سکسی شده ی ورپریده شلیته » 
خجسته هم سعی می کرد دست را از زیر چادر دربیاره گفت : «  خــ.ره چیه میخوای چادر را جر بدی یا منو ..»
 سید علی خجسته را حسابی چادر پیچ کرد و روی زمین انداخت .و روی خجسته افتاد .خجسته دستش را از چادر بیرون اورد و سخت  سید علی را در اغوش گرفت . سید علی  گفت یکم تنوع هم خوبه . چادر خجسته را روی خودش کشید و گفت : «کلاغ سیاه همچین جرواجرت کنم که تا روز قیامت یادت بمونه »  خجسته گفت : «  هسته خرما را میگی » 
 بعد از کمی فشار دادن همدیگه ,خجسته  قباده سید علی را دراورد وسید علی با یک دستش سعی می کرد دامن خجسته را پایین بکشه . هر دو تقریبا اماده شده بودند تا عملیات 15 خرداد خونین را به یاد 25 خرداد 1342 اغاز کنند . سید علی گفت « سید هندی  کجایی 15 خردادت به گاه رفت » خجسته گفت : « خـــ.ره چرا شل شدی »  در همین لحظه  خجسته هم یه دفعه شوکه شد » خود خمینی بود . نزدیکتر شد و گفت : « مرتیکه مزخرف من اینجا هستم بلند شو تا یادت بدم چه جوری 15 خرداد خونین شد... »
 ---------
 سید علی وحشت زده از خواب بعد ظهر روز تعطیل 15 خرداد  بیدار شد و به خجسته که داشت عبای سید علی را که وصله می زد گفت : « ضعیفه با امام روهم ریختی برو چادرت را سر کن » خجسته چادرش را از روی طاقچه برداشت و متعجبانه  سرش کرد . سید علی گفت : « کلاغ سیاه  بیا اینجا » خجسته نزدیکتر رفت که یه دفعه سید علی خجسته را با دست سالمش به سمت خودش کشید و فریاد زد: ـ« قیام پانزده  خرداد خونین »

 طنز / یک داستان سکسی



۱۳۹۰ مرداد ۲۲, شنبه

رمضان امد و عرعر سحرگاهی موذن افزون گشت


جمعیت خران صبر پیشه کردند چند ماه  تا ماه هلال شد ,
 رمضان از پی شعبان درامد . از بهر این ماه  ریا و گناه رهسپار گشت به اندرون . کیست که نداند رمضان چیست , ماهیست به سیاهی کون ماهی , دردیست به بزرگی اورست , هر سحر در این ماه شد صدای  نکیر الاصوات مزاحم خواب  ؛ رمضان امد و عرعر سحرگاهی موذن افزون گشت  . خر امد و صدای عرعر اورد . ای بر پدرت لعنت موذن که نیمه شب خواب را حرام می کنی . مردک  مگر ازار داری  ,  تو را از بهر مردم ازاری در نیمه شب چه سود ,  مگر در ماتحتت آتش برافروختند که سحرگاهان عربده سر می دهی . مرده شور خودت و پیغمبرت را بردند , شاشیدم در سحری ات  .  نجاست سگ بر افطارت ,  که اگر فردا بازهم مرا از خواب سحرگاهی بیدار کنی  !

۱۳۹۰ مرداد ۱۳, پنجشنبه

باراک اوباما برای مردم امریکا کتاب احکام خالی کردن مدفوع و ادار و سکس با حیوانات می نویسد


 تصور کنید باراک اوباما به عنوان رییس جمهور قدرتمندترین کشور جهان  کتابی درباره خالی کردن گوه و شاش و سکس با بزو گوسفند بنویسد  .؟
به نظر شما خنده دار نیست باراک اوباما به جای حکومتداری و هدایت مردم امریکا کتابی درباره اداب  دخول کردن  , حیض زنان , سکس با حیوانات , گوزیدن , شاشیدن , ریدن  بنوسید.
 حالا تصور کنید رهبر کشور ایران کار اصلیش فقط نوشتن مسئله در خصوص  ریدن و شاشیدن به شیوه اسلامی بوده است و هیچ سر چشمه ای از سیاست و اقتصاد نداشته است .سید روح الله خمینی نه متفکر بود و نه اندیشمند و سیاستمدار بلکه مفتخر به نوشتن رساله درباره ریدن وشاشیدن می باشد  .
چه بدبخت مردمی که عالی ترین مقام حکومتی اش مهمترین کتابی که نوشته است درباره مسلئه درباره تخلی مدفوع و ادار و حیض و گوزیدن و سکس با حیوانات باشد .متاسفانه ایران در دست انیرانیان مستعربه ای افتاده که شغل اصلیشون نوشتن کتابهای درباره خالی کردن گه و شاش است . اگر اوباما  هم کتابی نظیر رساله توضیح المسایل سید روح الله خمینی بنویسد چه جکی میشه در جامعه امریکا و جهان . تصور اینکه اوباما چنین کتابی بنویسه  برای جهان باعث خنده می شود عجیب تر این است  رهبر جموری الاسلامی چنین بلایی بر سر مردم ایران با رساله اش دراورده و بعد از 33 سال  واکنشی در مردم ایران بوجود نیاورده .!
 

۱۳۹۰ مرداد ۱۱, سه‌شنبه

امام هادی همجنس گرا بود و پسری به نام مهدی ( امام زمان) ندارد

 
در حفاری اخیر صورت گرفته در منطقه عسکریه سامرا مجموعه جدیدی از اسناد و مکتوبات اسلامی بدست امده است . در یکی از نوشته ها  به صراحت از گرایش حضرت امام هادی عسگری  به جنس موافق سخن رفته است که با پسرس رومی عشق بازی می کرده است و علاقه ای به نکاح و همخوابگی با زنان و کنیزان نداشته است و قاعدتا پسری به اسم مهدی نداشته است . کاتب در این سند بیان داشته است :

هادی بن نقی علاقه ای به زنان ندارد و از جماع با زنان و کنیزانش خودداری می کند .  رمالان و جن گیران دربار عباسی اذعان دارند روح هادی به تسخیر اجنه درامده است و حرمت رسول الله را شکسته است و با پسران نوجوان هم خوابه می شود . معتمد بواسطه رابطه فامیلی  تمایلی به کشتن وی ندارد . معتمد عباسی نرجس از زیباترین کنیزش را در اختیار هادی قرار داد تا وی از فکر جماع با پسر رومی خارج شود ولی هادی حتی به نرجس نگاه هم نکرد و نرجس را از منزل بیرون کرد . معتمد دستور داد هادی به منطقه عسکریه  سامرا تبعید و پسر رومی نیز در دربار عباسی به کار گرفته شود . 
 سرانجام غم دوری پسر رومی باعث غم و اندوه هادی بن نفی شد و بر سر دوری از عشقش در جوانی  فوت کرد

اصل سند به زبان عربی

بسم الله الرحمن الرحیم 

....... الهادي النقي لا يوجد لديه مصلحة في النساء والعلاقات الجنسية مع النساء وترفض کنیز. واعترفت جين صانعي المحكمة العباسية رومی استحوذت هو كسر روح الموصلات وحرمة النبي والفتيان في سن المراهقة هي غرفة نوم واحدة.. غير موثوق بها من قبل الأسرة يريد قتل.معتمد عباسی نرجس از زیباترین کنیزش را در اختیار هادی قرار داد تا وی از فکر جماع با پسر رومی خارج شود ولی هادی حتی به نرجس نگاه هم نکرد و نرجس را از منزل بیرون کرد . وصي وأمرت موصل لابن المنفي الرومان  سامراء أن تستخدم أيضا في البلاط العباسي.توفي في نهاية المطاف فتى الحزن والأسى الرومانية بعيدا لعدم وجود الحب في حرمان الشباب الهادي
 


۱۳۹۰ مرداد ۷, جمعه

لعنت الله بر محمد بن عبدالله با این رمضونی که به یادگار گذاشت


 همه چیه این اسلام یه طرف و این رمضان و روزه یک طرف . جشن محرم را میشه تحمل کرد و اصلن شده حسین پارتی و چلو خوری  . بچه که بودیم  از زیر نماز در می رفتیم حتی تو سربازی هم از زیرش فرار می کردیم  , حج  هم که اصلن دخلی نداره . حجاب هم بلایی بر سر زنان ولی این روزه  دردسریه . ماه رضمان از بچگی در مدرسه اب خوردن هم  قطع میشد  بوفه تعطیل میشد چه برسه به اینکه  از خونه می خواستیم خوراکی بیارم هزار تا بچه جاسوس می رفتند به ناظم می گفتند  و چوب خوردن  . هر طور بود باید یواشکی ته کلاس بین زنگ تفریح خوراکی میخوردیم .
حالا هم تو این ظل گرما  باز بگیر و بند راه میفته هرچی ابخوری تو شهره  تعطیل میشه . اب میوه فروشی ها باید یک ماه از جیب بخورند . تو خیابان باید بگردی یه بقالی پیدا کنی تا یه چیکه اب معدنی گیر بیاری .  نصف شب تا اذان صبح مسجد محل مگه میزاره بخوابیم  پشت سرهم یادواری می کنه و عرعر اسلامی  تا اذان صبح پخش می کنه که باید ده بالش بکنی تو گوشت . سر چهارراه صد تا الاغ میزارن تا امر به معروف و نهی از منکر رمضونی بکنند . وای  به حال اونهایی که در اداره دولتی  کار می کنند  . باید خر بیارند باقلی سوار کنند . کافیه جلوی یکی از  بسیجی ها  اب بخورند  اگر بسیجیه خرش بره  ممکنه  دردسر درست کنه بعد هم میشنه  هرچی راست و دورغه بین بقیه شایع می کنه . یکی  نیست به این مسلمونها بگه  مرده شور این دین کریه تون را ببره که اینجوری میخوان به مردم زور بگین . خب الاغ جان تو نمی خوای اب بخوری و غذا نخوری  بقیه چه تقصیری دارند که نمی خواند روزه بگیرند . 
والـــلـــه به نظر من مقصر اصلی اون محمد بی پدره که 1400 سال پیش این دین اهریمنی را یادگار گذاشت . محمد مگه مرض داشتی که یک ماه مردم را از زندگی ساقط می کردی ,  یه روز  ,دو روز  , یه هفته  , نه دیگه یک ماه  مملکت تعطیل میشه  .


۱۳۹۰ تیر ۱۶, پنجشنبه

الله در کعبه می گوزه تا باد سحرگاهی در مکه تولید بشه



در اداره دو تا از این خر متعصب ها با هم بحث می کردند .
خر متعصب اولی می گفت : « جا تون خالی مکه بودیم  صبح ها برای نماز از سمت کوه باد خنکی میوزه  , که یه حس عرفانی میده ادمو میبره تو دوران حضرت محمد صلی الله  ....»
 خر متعصب دومی : « اره بابام که رفته حج تمتع هم گفته هنگام سحر چه باد دلپذیری از سمت حرا میوزه نشاط اوره ...»
 خر متعصب اولی : « ان شا الله که نصیب شما هم بشه »
 خر متعصب دومی : « اسمم را برای حج نوشتم ولی پارتی بازی تا حالا اجازه نده »
خر متعصب اولی : « تا قسمت چی باشه الحمد الله که در این قصد خیر تقلب صورت نمگیره . شما هم نذر کن و اقای رسولی را ولیمه بده ان شا الله درست میشه »
خر متعصب دومی : « ان شاء الله  جدم از دهنت بشنوه . اقای رسولی  را خدا خیر بده یه صحبتهای باهاش کردم   »
 -------------
خر متعصب ها این همه پول خرج می کنند , رشوه میدهند و سیبل چرب می کنند تا یه سفر مسخره به اسم حج  به عربستان بروند . 
برخی از این خر متعصب ها چند دهه در نوبت هستند و میلیونها تومان خرج می کنند تا فیش حج بگیرند تا مکعب  بدبختی و نکبت بشریت را نزدیک سیاحت کنند .  بعد از برگشت از این سفر کذایی حج هم به اندازه یک جهیزیه کامل  خرت و پرت  دست چندم از عربستان  وارد ایران  می کنند . یک عمر هم سوژه برای معرکه گیری دارند و تا اخر عمر  از حال و هوای حج می گویند . جوری هم از مکه و کعبه و منی می گویند که انکار سفر فضایی به مریخ رفته اند . واقعیت اینکه  وقتی الله صبح زود در کعبه می گوزه را میگوند نسیم خوش بویی , سحرگاهان از سوی کعبه و حرا میوزه که  انسان را میبرد به انجا که عرب نی انداخت . 
 این خرافات هم بقدری خواهان دارد که خر متعصبان  حاضرند چند دهه در نوبت باشند و میلیونها تومان خرج کنند تا به سایر خر متعصب ها فخر بفروشند . 

۱۳۹۰ تیر ۱۳, دوشنبه

بسیجی مزدور پاداش سرکوب کردن مردم را با بلیط زیارتی به سوریه گرفت


خودش بود .  بعد از این همه وقت جای باتوم ولگدهایی که به من زده بود  سراغم امد . بی پدر  جلوی چشمم بود . فراموش نمی کنم از سر کار بر می گشتم , سیل جمعیت تو خیابان  انقلاب – آزادی  بود از قسمت مسیر ویژه اتوبوس به جای اتوبوس فقط گله های موتور سوار نیروی انتظامی و لباس شخصی رد می شد .  مسیر وِیژه  بسته شده بود و بیشتر مسافران پیاده شدند , اتوبوس از میدان انقلاب جلوتر نرفت و بعد از توقف طولانی مسیرش را به سمت خیابان کارگر عوض کرد .
چیزی که دیده می شد  رنگ سبز بود , هر لحظه  بر جمعیت افزوده می شد . مسیر ویژه هم به تصرف جمعیت سبز درامد  . رسیده بودم سر نواب , موتور سوارها از خیابانهای فرعی  تردد می کردند , جمعیت خیلی ارام بود , انگار فقط دنبال رایی بودند که به موسوی داده بودند  هدفی جز بازپس گیری رای نداشتند .
الان که فکر می کنم انگار که رای شون را پس می گرفتند همه چیز حل میشد , دیگه  نه از زندانی سیاسی خبری  میشد نه از اعدامهای فله ای , نه فساد باقی میماند . نه روزنامه ای تعطیل می شد نه بازداشتی صورت می گرفت  وضع اقتصادی روبه راه میشد  یا اینکه ایران میشد گلستان , ازادی بیان  تضمین میشد ....
 هیجان زده بودم , جمعیتی که با سکوت دنبال بازپس گیری رای بود سر رودکی – خوش به سیلی خروشان شعار دهنده تبدیل شد . جمعیت کیپ شده بود , با اینک خورشید در حال غروب بود ولی سیاهی جای رنگ سبز را گرفته بود , لباس شخصی ها توانستند  بین جمعیت شکاف ایجاد کنند . حالا نوبت  مزدوران بسیجی بود که با باتوم رای های جمعیت متفرق شده در خیابان رودکی را پس بدهند . صفیر شلیک در هم همه  مرگ بر دیکتاتور  راه باز می کرد و نوید گلوله خوردن یک سبز را می داد . صورت دراز و ته ریشی داشت . شلوار پارچه ای و پیراهن ابی و جلیقه ای  نظامی برتن داشت . با ضربه باتومش نقش بر زمین شدم . مزدور بسیجی , با لگد چند بار به بدنم کوبید . اره خودش بود مزدوری که مردم را  سرکوب کرده بود در برابر چشمانم بود . به چهره منحوسش خیره شده بودم . نفرت سرپا وجودم را فرا گرفته بود ولی بسیجی متوجه من نبود .
بلیط هواپیما را محکم فشردم و از اژانس هواپیمایی بیرون امدم .
بسیجی بلیط سوریه گرفته بود . به زیارت حضرت زینب می رفت تا گناهنانش  امرزیده شود . البته که در جمهوری اسلامی ایران کتک زدن و تجاوز کردن به مردم جز اعمال خیر محسوب می شود و  پاداش اخروی و دنیوی هم دارد .

۱۳۹۰ تیر ۱۱, شنبه

آریو برزن و آرش کمانگیر را به زیر می کشند و به خاطر قبر یک غیرایرانی نام استانی را می گذارند رضوی

 
در عربستان سعودی  چهار تن از امامان و معصومان ( امام حسن و امام سجاد و امام محمد باقر  و امام جعفر صادق  )عرب در قبرستان بقیع  در گورهای معمولی و بدون بارگاه در خاک هستند و حتی سنگ قبر هم ندارند ولی در ایران به خاطر قبر یک غیر ایرانی  نام استان را خراسان رضوی گذاشته اند . این امامان انقدر بی اهمیت هستند که در زادگاه و دیار خودشان کسی اینها را نمی شناسد ولی در ایران امامان شیعه جای خدا را گرفته اند .
از بخت بد به  نام ایرانی  به یاری اهریمن شتافته اند و دست در دستان انیرانیان  نهاده و در تلاش برای نابودی  بیناد اندیشه  و فرهنگ و  آثار باستانی بزرگان ایران زمین هستند.
مستعربان اسلام زده در کمال وقاحت  ,  تخت جمشید که میراث مشترک ایرانیان است  را  خراب می کنند . مجسمه ارش گمانگیر که جانش را در راه ایران فدا  کرد , را نابود می کنند . مجسمه سردار ایرانی آریو برزن که در راه  پایداری ایران کشته شد ,  را پایین می کشند .  نقاشی های دیواری شاهنامه را پاک می کنند . 
شرم بر انیرانیانی که بر ایران چیره گشتند و از نام ایرانی هراس دارند و به اسم اسلام  ننگین جهاد را بر دشمنی با ایرانیت گذاشته اند  . تعجب اور نیست در ایران توسط گجستکان الله پرست سریالی به اسم مختارنامه با بودجه دهها میلیاردی ساخته می شود که با ایرانیت در ستیز است .
ایرانی به پا خیز

۱۳۹۰ تیر ۹, پنجشنبه

برگوزیدن حضرت ختمی مرتبت بر عموم انس و جن مبارک باد


بعثت یا برگزیده شدن حضرت تختمی مرتبت را به بشریت و اجنه و خاصه محبان درگاه رسول الله تبریک می گوییم

الله گفت : بخوان .
 ممد گفت : بلد نیستم .
 الله گفت : غلط کردی بی پدر مرتیکه الان چهل ساله هستی .
 ممد گفت : والله تقصیر پدر و مادرم هستند که من را مدرسه  نفرستادند .
 الله گفت  : اشکال نداره قمه کشی که بلدی .
 ممد گفت : آری . 
الله گفت : پیامبران قبلی که فرستادم همه با سواد بودند  ولی قمه نداشتند و به جایی نرسیدند . باشد که این بار ممد با قمه همه را ختم به خیر کنی
 الله این بگفت و ممد را به رسالت برگوزید تا انس و جن را به صراط المستقم هدایت نماید .


۱۳۹۰ تیر ۵, یکشنبه

خبرنگار تبعیدی


پدر بهره خوبی گرفته بود . معصومه در آگهی روزنامه تور ویژه ای دید با این عنوان سواحل زیبای انتالیا به  همراه جشنواره موسیقی ...  دل تو دلش نبود . پاشو تو یک کفش کرده بود و می گفت : « الا و به الا باید بریم ترکیه » برادرش عشق دبی داشت ولی  با پا فشاری دختر این بار تصمیم گرفتند به ترکیه بروند .
 کمی پیشتر حمید  خبرنگار یکی از خبرگزاری های دولتی که در حوادث انتخابات خرداد سال 1388 شاهد سرکوب و کشتار مردم بی دفاع بود  که به نتیجه انتخابات اعتراض  کرده بودند. اعتراض به اینکه چرا اخبار این رویداد در روزنامه وارونه منعکس می شود با اخراجش برابر شد . چندین بار تهدید شد . عرصه بر حمید تنگ شده بود . برای همکارش که عکاس خبرگزاری بود علاوه بر اینکه اخراج شده بود حکم دادگاه صادر شده بود . قبل از انکه حکم جلبش صادر شود از ایران گریخت و به ترکیه پناهنده شد .
شانس اورده بود که ازدواج نکرده بود ولی پدر و مادر ش در تهران بودند و چشم به راه حمید بودند ولی انها هم راضی شدند به جای اینکه پسرشان در سلول زندان باشد در ترکیه در تبعید زندگی کند .
حمید در ترکیه انتظار می کشید تا بتواند از کشوری پناهندگی بگیرد. شغلش را درایران از دست داده بود و منبع درامدی نداشت پولهایش  رو به اتمام بود . ترکیه اجازه کارکردن به پناهندگان را نمی داد . شرایط سختی داشت . به هر زحمتی بود در رستورانی به صورت پاره وقت مشغول به کار شد تا حداقل بتواند خرج  اتاقش را دربیارد . با دوتن از دوستانش در شرایط بدی زندگی می کردند  به امید روزیکه ایران از جور مستبدان رها شود .
معصومه به همراه خانواده اش که غرق در شادی و لذت بودند و به سواحل ترکیه و مراکز خرید مراجعه می کردند .با اینکه خود را جز سبز ها معرفی می کرد اصلا  در ذهنش نمی گنجید ممکن است بیش از 4000 خبرنگار و فعال سیاسی و حقوق بشری ایران سال گذشته از ایران تبعید شده اند . چه برسد به اینکه خبرنگاران و تبعیدیان نیاز به کمک دارند . پدرش هنوز به فکر معامله و احتکار بود . معصومه عکسهایی با مچ بند سبز گرفت و می خواست  به دوستانش نشان داد که در ترکیه همچنان سبز بوده است .
 در  روز پایانی در رستوران حمید غذا را برای خانواده معصومه سرو کرد .
پدرش گفت :« این از ایرانیهایی که از ایران امده پناهندگی بگیره و مفت بخوره و بخوابه . از اینها زیادن هر سال به بهانه ای دورغی میان اینجا و لنگر می اندازند . »
 معصومه سعی می کرد از میز غذا خوری عکسی با مچ بند سبز خودش بگیرد .
 زمانیکه حمید از کادر خارج شد عکسی با مچ بند سبز از خانواده معصومه گرفته شد .
-------------------
به امید بازگشت دوست خبرنگارم از ترکیه به ایران


۱۳۹۰ خرداد ۲۹, یکشنبه

مصاحبه با لورن بوث خواهر زن تازه مسلمان شده تونی بلر

 
کیهان قهو ه ای گفتگوی کوتاهی با خانم لورن بوث  خواهر زن تونی بلر دیکتاتور سابق انگلیس که به تازگی به دین مبین اسلام مشرف شده است  به صورت اختصاصی انجام داد.

 خانم بوث در پاسخ به چگونگی  اسلام اوردن خود گفت :

 بسم الله الرحمان الرحیم
 بنده در کشور الحاد و کفر و سرمایه داری بریتانیای خبیث بدنیا امدم و پدر و مادرم مسیحی هستند . شوهر خواهرم تونی  یک صهیونیست به تمام معناست و جز جنایت و شرارت کاری برای مردم انگلیس نکرده است و رفتارش با خواهرم بسیار زشت و زننده است و به هیچ وجه همسرش را کتک نمی زند و تنبیه نکرده است و به یک زن اکتفا می کند . دورغ هم میگه روزی یه سوره از قران کریم الله را ختم میکند .در صورتیکه  خودم دیدم تونی بلر در خانه قران را تف کرد و بعد روی قران پرید بعدش هم قران اتیش زد .
زن سالاری در انگلیس و ممالک اروپایی بیداد می کند . تک همسری رایج است  وسنت الهی الله  که ازدواج یک مرد با زنان متنوع ممنوع است . سکس گروهی ببخشید ازدواج گروهی رسمیت ندارد . کنیز گیری و برده برداری توحش نامیده می شود و به موجب قوانین فعلی رسمیت ندارد و این مایه نگرانی است که حدود اسلامی نظیر قصاص قتل – قطع ید – سنگسار – قطع پا – شلاق زدن – پرتاب از بلندی – اتش زدن – گردن زدن با شمشیر – و ... که سنت پیامبر اکرم (ص) است در بلاد انگلیس به هیچ وجه اجرا نمی شود .
درباره شوهرم نیز با گفتگو های طولانی ایشان را راضی کردم  به دین مبین اسلام  دراید و بزودی دختر جوانی باری شوهرم در نظر گرفته ام تا بخشی از نیازهای جنسی شوهرم را براورده کند که ایشان با کمال میل تن به این خواسته اسلام داده است و از دین اسلام  خوشش امده است .
من زمانیکه ایت الله العظمی سید علی خامنه ای ولی امر مسلمین در قم تشریف داشتند در استانه حضرت  معصومه ( س) به اسلام مشرف شدم .
بنده نیز مانند پوتین در چهره ایت الله خامنه ای حضرت مسیح را می بینم ایشان نایب امام زمان و الله بر روی زمین هستند که ان شالله حکومت دیکتاتوری انگلیس نابود شود و اجرای احکام به دست ولی فقیه عادلی چون ایت الله خامنه ای در انگلیس اجرا شود و حکم بسیار مترقی سنگسار قصاص قتل – قطع ید– قطع پا – شلاق زدن – پرتاب از بلندی – اتش زدن – گردن زدن با شمشیر –و ...   در انگلیس اجرا شود


۱۳۹۰ خرداد ۲۵, چهارشنبه

روز پدرقمه کش بر همه قمه کشها مبارک باد


ولادت با سعادت  مولد کعبه حضرت امام علی ( علیه سلام ) بنام روز « پدر قمه کش » در تقویم رسمی کشور جمهوری اسلامی ایران ثبت شده است  .

مناسبت نامگذاری فرخنده روز پدر قمه کشی بر اساس قمه کشهای آن امام همام است که در برای جهاد  فی سبیل الله از هیچ کوششی فرو گذار نکردند و همواره با خود قمه حمل می کردند . امام علی ( ع) برای اجرای حدود و دیات همواره قمه را تیز می کردند . بیشترین وقت امام علی صرف تیز کردن قمه مبارکشان بود که با سر کافران , محاربین  , فتنه گران , مارقین , ناکثین و همه مخالفان را می برید . 
 حضرت علی ( ع ) تیغ از پی حق می زد . بزرگترین حماسه قمه کشی امام علی  حماسه همیشه جاوید گردن زنی 700 یهویدی فتنه گر در بنی قریظه است که یک تنه سر بریدند . این امام بزرگوار با قمه متبرک شده به لفظ جلاله الله را بر گردن  یهودیان محارب می گذاشتند و مانند کره می بریدند .
 قمه کشهای عزیز روز پدر قمه کش های عالم خجسه و میمون باد .

 

۱۳۹۰ خرداد ۱۷, سه‌شنبه

پسر نوح در برابر توهمات پدرش بر می خیزد


احتمالا داستان کشتی نوح را شنیده اید . در بخش از داستان افسانه ای طوفان نوح آمده است که نوح پس از ساخت کشتی و جمع آوری حیوانات  پسرش را دعوت می کند در کشتی نوح همراه حیوانات سورا شود تا از عداب مسخره آلهی نجات یابد که با خنده پسرش مواجه می شود .
 پسر نوح به پدرش می گوید : 
« برو به جهنم ! کسی کمک تو و آن شیاد جنایتکار را نمی خواد , من آزاد هستم , نه بنده توهمات و موهوماتی که در سر تو رفته . »
بعد از بارش باران و بالا آمدن آب بروی سطح زمین  , پسر نوح  بروی یک الوار شناور است که نوح به پسرش می گوید :
« به کشتی من بیا و نجات پیدا کن ! »
پسر نوح در پاسخ می گوید : 
« حاضرم بمیرم ولی در کشتی خدایی که تحمل دگر اندیشی را ندارد وارد نشوم . ننگ بر خدای ستمگرت که تنها به جرم خداناباوری , میلیونها انسان را  که در بین شان کودکان چند روزه است را نابود می کند . میلیاردها جانور , حشره و گیاهان و درختان را به زیر می برد و نابود می کند . این خدا نیست این اهریمن است  »
 پسر نوح نفسی تازه می کند و ادامه می دهد : 
« پدر  از تو می خواهم از سرشت اهریمن دوری کنی و اهریمن را یاری نکنی . من میمیرم ولی ذلت و خواری پناهندگی  به اهریمن را نمی پذیرم  .»
 
بخش بزرگی از جوانان امروز جهان  دیگر به اهریمنی که نوح می پرستدید اعتقاد ندارد و حاضر است بمیرد ولی سوار کشتی حماقت نوح نشود .


۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۰, جمعه

سکس با حضرت فاطمه زهرا


پرسش های شب قبر خیلی سخت بود ولی با استمداد از امام سجاد همه را جواب دادم  . باور کردنی نبود فرشته من را در اغوش گرفت و به بهشت وارد کرد . فرشته گفت همانا پاداش مومنان  جنت وعده داده شده است . 
 جنت همان توصیفی بود که در قران کریم امده است  . رودهای روان زیر پایم بود . میوه های زیادی بر روی درختان بود همین طور مغ بچگان نزد  بهشتیان می امدند وشراب می دادند . جای بسیار باصفایی بود . بار دیگر الله را شکر کردم .
 یکی از دوستان قدیم را پیدا کردم , مرا با چند حوری  که همیشه باکره می شدند اشنا کرد . سکس پارتی در بهشت بهترین تفریح برای مومنان است . بهترین لذتی نصیب مومن می شود سکس با حوری ها 9 ساله بهشت بود تنوع در سکس با چند میلیاردحوری  موجب میشد دلزدگی بوجود نیاید . همه اولیا و اوصیا بودند . برای اولین بار  سلمان فارسی در یکی از بهترین قصرهای بهشت چند میلیون حوری داشت را زیارت کردم . 
 علی ابن ابی طالب  در بهترین طبقه جنت همراه چند میلیارد حوری در بزرگترین قصر جنت زندگی می کرد که قرار بود در رکوردی جدید  بزرگترین سکس گروپ بهشت را ترتیب دهد و از من هم دعوت شد به خانه علی ابن بی طالب بروم .
قصر امام علی خیلی وسیع و بزرگ بود . در تالار اصلی چند میلیارد حوری اماده بودند با مومنان سکس کنند , بعد از خوردن شراب از دست غلام بچگان  قصر امام علی به سمت یکی از اتاقهای قصر رفتم  . در را باز کردم  و هنگام ورود حوری بسیار زیبایی نزدم امد و مرا در اغوش گرفت . حوری  خود را فاطمه زهرا دخت نبی اکرم ( ص) نامید که  تعجب برانگیز بود  اولین زن علی ابن ابی طالب  در جنت به شکل حوری در آمده بود .
فاطمه خیلی شهوتی و حشری شده بود , فاطمه از اینکه در چند هزار سال گذشته اجازه سکس نداشته بود ابراز گلایه کرد و گفت بعد از اینکه با لگد عمر لعنت الله علیه کشته شدم و به بهشت امدم با اصحاب پدرم زندگی خوبی داشتم و هر روز با صحابه صدر اسلام  هم خوابه می شدم تا اینکه  علی هم توسط ابن ملجم ملعون  کشته شد . علی به محض ورود به جنت گفت : خوش ندارم فاطمه با مردی هم خوابه شوی و مرا چند هزار ساله در اتاق زندانی کرده است ولی خودش  هر روز با چند میلیون حوری سکس می کند .  حتی به الله اعتراض کردم ولی علی حتی فرشته های پیک را خریده و اجازه نمیده با الله و پدرم  در اتباط باشم . پدرم که چند میلیارد حوری شبیه عایشه دارد و حتی به من هم فکر نمی کند .
 فاطمه داستان جانسوزش را برایم تعریف کرد و از من خواهش کرد با هم فرار کنیم و در قسمت دیگری از بهشت زندگی کنیم ولی در همین هنگام در اتاق باز شد . یا الله خود علی ابن ابی طالب  بود قمه اش را در دست گرفته بود و « هیهات من الذله » سر می داد و به سمت من حمله ور شد تیغ سرد  را بروی بدنم حس کردم  وقتی بیدار شدم دست سرد علی هنوز بر روی بدنم بود .
 --------------
علی گفت :« چته  اینقده شلوغش کردی گارداش آسایشگاه را گذاشتی روسرت . فاطی کیه دیگه ....»
--------------
رسیده بود بلایی اما به خیر گذشت امام علی قول میدم اگر بیام بهشت حتی به فاطمه هم فکر نکنم .

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۴, شنبه

دردهای فراموش نشده 1400ساله گبرک

دختر چند روزی بود بین رجال دست به دست چرخیده بود . این بار دخترک با یک شمشیر مبادله شده بود . رجلی که اینک مالکش شده بود  قدی کوتاه وشکمی ستبر داشت . سری کچل و ریش بلندی داشت که بروی گونه اش چاک زخمی قدیمی از جاهلیت خوش می درخشید و صورتش را وهم ناک کرده بود و با چشمهای سیاه خون آلودش ترس را در دل دخترک می کاشت .
 برای دخترک هنوز پذیرفته نبود که با چنین انسانهایی روبرو شده است و گویی در کابوسی ابدی در کتار اهریمن زیست می کند .
در خیمه رجل چند تن از زنان و دخترکان دیگر در نوبت والی بودند . رجل با حرارت تکلم می کرد و از تملک شدگانش خواسته بود وی را والی بخواننند و تشهد به جا آورند .
دخترک در نیمه هوشیاری و از ترس گواهی نارسایی بدون آنکه دریابد چه معنایی دارد بر زبان جاری ساخت. نگاه سراسر خیره رجل مانند عفریت خشکسالی ,  غم و اندوه را بر چهره دخترک به همراه می آورد .
 دختری همسن و سال خودش نیز همچون او خانواده اش را در یورش رجلان پابرهنه از دست داده بود و از والی گفت : « خوش ندارد بیرون خیمه  موهایت بازبماند و سفارش کرده است  زبان عجم را فراموش کنیم و به زبان والی تکلم کنیم و ایین والی را تبعیت کنیم . »
 رجل به جامهای نقره ساسانی علاقه مند بود . والی بعد از برپایی نمایش ظهر در معامله ای یکی از کنیزانش را با جام نقره ای مبادله کرد و به خیمه بازگشت و نوید داد به زودی به دیارش خواهند رفت و بار دیگر تاکید کرد آیین حنیف والی را فرا بگیرند .
رجل از دختر پرسید چه نام داری ؟ یکی از زنان که به عربی مسلط بود از دختر پرسید نامش را بگوید . دختر نام نرگس را بر زبان اورد .
رجل نام نرکس ,  نرقس و نرکس را  تکرار کرد و گفت :« از این پس نامت نرجس است
نرگس در موقعیت مناسبی توانست خنجری در لباسش پنهان کند و منتظر راهی برای فرار بود .
رجل بعد از برپایی نمایش شب  .
 به کنیزانش نزدیک شد و اشاره کرد برای نکاح آماده باشند . فرصت خوبی برای نرگس بود , تا از شر رجل و عقاید اهریمنی اش رها شود .

 رجل با یکی از کنیزان در بستر بود که نرگس توانست گلوی رجل را با خنجر زخمی کند ولی توان فرو کردن کامل خنجر را پیدا نکرد و ضربه رجل نقش بر زمین شد . رجل صدای گنگی سر داد ولی خیلی زود صدایش قطع شد و بیهوش در بستر افتاد و به دیار اهریمن رهنون شد و به گواهی دهندگان پیوست .
 بعد از برپایی نمایش صبح به جماعت  مقدمات آیین توحش سنگ برگذار شد .
 جسد سنگسار شده نرگس هنوز در بیابان رهاست.